Norma

در باب مفهومِ «بهنجار» بودن، و قدرت آن در طرد و سرکوبِ «متفاوت»ها

آیا شما هم نُرمال هستید؟

جوسی گلاسیوش | ژورنالیست

ذهنیتِ ما از «بهنجار»بودن یا نرمال‌بودنِ وضعِ رفتار و سلامت و بدن، زائیدهٔ ذهنِ گروهی کوچک از جمعیت است. چه‌طور گروهی کوچکْ هنجارهای ما را تعریف می‌کند و ذهنیت ما را دربارهٔ «بهنجار»بودن شکل می‌دهد؟

سال ۱۹۴۵ روزنامهٔ پلِین دیلر در اوهایوی آمریکا رقابتی ترتیب داد تا زنی را پیدا کند که بدنش هم‌شکلِ «نورما» باشد. «نرما» یک مجسمهٔ گچی بود که آبرام بلسکی پیکرتراش انگلیسی و رابرت دیکینسون پزشک آمریکایی ساخته بودند. این دو نفر، دو مجسمه از مرد و زن به اسامی «نورمن» و «نورما» داشتند که شکل آن‌ها را بر اساس میانگین اندازهٔ هیکلِ ۱۵۰۰۰ زن و مرد جوان طراحی کرده بودند. تقریبا همهٔ این افراد، سفیدپوست و سالم بودند.

حدود ۴۰۰۰ زن در رقابت شرکت کردند و سایزِ خودشان را به روزنامه دادند: قد، وزن، دور کمر، دور کفل، دور ران، دور ساق، و اندازهٔ پاها…

هیچ کدام از هزاران زنِ شرکت‌کننده دقیقا هم‌شکل و اندازهٔ «نرما» نبود.

این نمونه‌ای از زیباییِ زنانهٔ سطحی‌‌ست که از یک الگوی غلط استخراج شد. واقعیت این است که ذهنیت ما از «بهنجار» بودن یا نرمال بودن در زمینهٔ بدن و سلامت و رفتار، مبتنی بر تصویرِ گروه کوچکی از جمعیت است.

***

چه‌طور گروهی کوچکْ هنجارهای ما را تعریف می‌کند و ذهنیت ما را دربارهٔ «بهنجار»بودن شکل می‌دهد؟

کلمهٔ «نرمال» تا چند صد سال پیش عبارتی ریاضی بود؛ به معنای خطی در زاویهٔ قائمه. بعدها ایدهٔ «نرمال»بودنِ وضع جسمی و روحی، کودکان، جنسیت، و شکلِ بدن، از سوی شبه‌علومِ نژادی و آماری به نحوی غلط رواج پیدا کرد. مثلا آدولف کوتله منجم و آمارشناس بلژیکی قرن نوزدهم، بر اساس اندازهٔ دور سینهٔ هزاران سرباز اسکاتلندی و محاسبهٔ میانگین آن‌ها، شکل و اندازهٔ «آدم عادی» را تعریف کرد ‌ــ‌ شکلی که از نظر او زیبایی ایده‌آل محسوب می‌شد. او این ذهنیت را جا انداخت که هر میزان اختلاف از حد نرمال، نوعی «انحراف» است.

نرما و نورمن: بدنِ «نرمال» برای زن و مرد!

در قرن نوزدهم، فرانسیس گالتون، بحرالعلومِ عصر ویکتوریا، اصلاح نژادی را به عنوان روشی برای ارتقاء صفات نژادیِ نسل‌های آتی، چه از بُعد جسمی و چه بعد روانی، ترویج می‌کرد. «علم نژاد» که گالتون از خودش در آورده بود، «اصلح‌ها» را تشویق می‌کرد فرزندان بیشتری بیاورند و از «غیراصلح‌ها» می‌خواست کمتر زاد و ولد کنند، و حتی معتقد بود که از تولید مثلِ برخی از مردم باید جلوگیری کرد.

تا اواخر قرن نوزدهم، اصلاح نژادی به علم پزشکی هم راه یافت و حتی اولین قانون اصلاح نژادی برای عقیم‌سازیِ «مجرمان، متجاوزان، ابله‌ها، و کودن‌ها» در سال ۱۹۰۷ در ایندیانای آمریکا تصویب شد.

یوجین فیشر، کارشناس آلمانی اصلاح نژاد، روی فرزندانِ زنانِ قبیلهٔ هررو در جنوب غرب آفریقا، که مورد تجاوز سربازان آلمانی قرار گرفتند، آزمایش‌های پزشکی انجام داد. این تجاوزها بخشی از نسل‌کشی قبایل هررو و ناما بود که آلمان‌ها در سال‌های ۱۹۰۴ تا ۱۹۰۸ مرتکب شدند. فیشر نتیجه‌گیری کرد که بچه‌هایی که محصول جفت‌گیریِ دونژادی هستند، از پدرانِ آلمانی خود «پست‌تر» هستند. کارِ او الهام‌بخش هیتلر شد و به وضعِ قوانینِ ضدیهودی معروف به قوانین نورنبرگ کمک کرد.

***

ذهنیات متعصبانه دربارهٔ «هنجار» و بهنجار بودن، هنوز در تمام قلمروهای حیات نفوذ دارد. مثلا همجنس‌گرایی در تاریخ و جغرافیای مختلف به عنوان جرم یا مرض روانی طبقه‌بندی می‌شد. در آمریکا در پی تلاش فعالان حقوق مدنیِ همجنس‌گرایان، اوایل دههٔ هفتاد انجمن روان‌پزشکی آمریکا قبول کرد که در راهنمای اختلالات روانی معروف به دی.اس.ام، همجنس‌گرایی را از دستهٔ امراض خارج کند. اَعمال هم‌جنس‌گرایانهٔ رضایی، در حدود ۷۰ کشور عضو سازمان ملل جرم محسوب می‌شود.

***

عواطف و هیجانات ما هم ممکن است در هنجارهای اجتماعی نقش داشته باشد. طبقهٔ متوسط انگلیس عصر ویکتوریا که حجب و حیا را نشانه‌ای از انسان متمدن می‌دانست، فعالان حق رأی زنان را افرادی فاقد متانت به حساب می‌آورد و برچسبِ یاغی و روانی به آن‌ها می‌زد. عده‌ای از دانشمندان دوران استعمار، برای حمایت از باورهای نژادستیزانه و توجیه استعمارگری، برخی نژادها را نژادهای «پست» معرفی می‌کردند.

***

درک ما از سلامت روان و این‌که چه چیزی «عادی» یا «غیرعادی» است متناسب با زمان و مکان تغییر می‌کند. زمانی هیستری را اساسا مرضی زنانه می‌دانستند و ضعف اعصاب یا «مرض تمدن» را بیماریِ مردانه. اما امروز بنا به گزارش سازمان جهانی بهداشت، از هر هشت نفر در دنیا یک نفر با اختلال روحی/روانی زندگی می‌کند، که شایع‌ترین آن‌ها اضطراب و افسردگی است. هنجارهای غلط اجتماعی می‌تواند منجر به نارضایی زنان و دختران از ظاهر خودشان شود. و می‌تواند شیوهٔ تربیت فرزندان را تحت تاثیر قرار دهد.

برای تعیین «نرمال» بودنِ وضع سلامت و گرایش‌های جنسی افراد، شیوه‌های تحقیقی و پرسش‌نامه‌های متعددی تدوین شد. از جمله پرسش‌نامه رفتار جنسی (۱۹۴۹)، و آزمون شخصیت (۱۹۲۸) که دانشگاه شیکاگو تدوین کرده بود.

حالا این سوالات را در نظر بگیرید: «آیا دربارهٔ اتفاقاتِ بعید، خیال‌بافی می‌کنید؟»، «آیا در بلندی از افتادن می‌ترسید؟»، «آیا چیزهای زیادی هست که شما را بترساند؟».
اگر جواب شما به این سوالات «بله» باشد، مطابق استانداردهای ۱۹۲۸ یک آدمِ «روان‌رنجور» به حساب می‌آیید؛ یعنی قطعا «نرمال» نیستید. ولی کدام‌مان هستیم؟

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر