ادبیات، فلسفه، سیاست

Farkhunda__

شر مبتذل؛ از محکمه صحرایی فرخنده تا انتقام ذهنی با ترور ایاز نیازی

فرحناز فروتن روزنامه نگار در کابل

فرحناز فروتن، روزنامه نگار، واکنش‌های متفاوت افکار عمومی به ترور این روحانی/مولوی سرشناس کابل را تحلیل کرده است. نویسنده معتقد است که «بیشتر کاربرانی که ترور مولوی نیازی را با عنوان انتقام مرگ فرخنده توجیه می‌کنند، کسانی‌اند که از دستگاه عدلی و قضایی و اراده سیاسی برای رسیدگی به قضیه فرخنده ناامید بوده‌اند.»

در اثر یک حمله در داخل مسجد وزیر اکبرخان، ایاز نیازی، ملا امام سرشناس کشته شد، و طبق معمول، چهره‌های سیاسی و مقامات بلندپایه به کلیشه‌های همیشگی رو آوردند و در کنار ستایش‌ها و تمجیدهای تشریفاتی و محکوم کردن این حمله تروریستی «به شدیدترین الفاظ»، به روال معمول حکومت افغانستان هیاتی برای بررسی حادثه تشکیل داد.

مولوی نیازی، هرچند از روحانیون بانفوذ و شناخته شده «طرفدار دولت» بود، اما احتمالا آن‌چه نام او را در میان عموم مطرح کرد، واکنش او به قتل فرخنده ملکزاده، دختری بود که به اتهام توهین به مقدسات در زمستان ۱۳۹۳ به دست صدها مرد خشمگین شکنجه و سپس جسدش در بستر خشک دریای کابل به آتش کشیده شد. فیلم‌هایی که با تلفن‌های همراه از این حادثه ثبت و منتشر شد، واکنش‌های زیادی را در افغانستان و بیرون از این کشور برانگیخت.

تقریبا بلافاصله پس از این حادثه، مولوی نیازی ضمن حمایت از خشونت دهشت‌باری که بر فرخنده روا داشته شد، به نهادهای عدلی و قضایی نسبت به دستگیری افراد دخیل در قتل فرخنده ملکزاده و به آتش کشیدن جنازه او دست داشتند، هشدار داد و گفت:‌ «خواهش من از ارگان‌های عدلی و قضایی این است که با دقت حرکت کنند… وقتی که به مقدس‌ترین معتقد [قرآن] مردم اهانت صورت بگیرد، مردم مکلف نیستند که بپرسند این [متهم] اعصابش جور است یا ناجور است. فکرتان باشد که این اشتباه بزرگ است و اگر دست می‌زنید به دستگیری مردم، شاید این مردم قیام کنند. جمع کردن این مردم بسیار مشکل است.»

این سخنان واکنش گسترده مردم و فعالان جامعه مدنی افغانستان را به دنبال داشت، و مولوی نیازی را واداشت که بگوید سخنان او را تحریف کرده‌اند. او شخصا برای عذرخواهی به منزل فرخنده رفت. با این‌حال، واکنش اولیه او باعث انزجار بسیاری از مردم از او شد. 

قتل فرخنده واکنش‌های گسترده مردم را به دنبال داشت.

قدیس یا گناهکار؟

در حالی‌ که طرفداران مولوی ایاز نیازی در واکنش‌های خود در شبکه‌های اجتماعی او را تا سرحد یک قدیس بالا می‌برند و در مرگ او مرثیه می‌نویسند، گروهی دیگر قتل او را به نوعی تسکین‌دهنده درد و رنجی تلقی کرده‌اند که بر فرخنده ملکزاده گذشت.

نتیجه عدم دسترسی به عدالت و بی‌کفایتی نظام عدلی و سیاسی حتی تروریسم و خشونت هم تبدیل به مرهمی برای زخم‌هایی می‌شود که هنوز باز است.

کاربری در توییتر با اشاره به واکنش اولیه مولوی ایازی نسبت به قتل فرخنده نوشته «هیچ زنی در تاریخ افغانستان مثل فرخنده مظلوم نمرد… امشب روح فرخنده لبخند بر لب دارد.» کاربر دیگری نوشته مولوی ایازی اقدام «لشکری بی‌مغز» را که «با سنگ و چوب و لگد فرخنده را شکنجه دادند و پیکر نیمه‌جانش را سوزاندند» تقدیر کرده بود. در مقابل کاربر دیگری هم نوشته که از ترور مولوی نیازی متاسف است اما به خاطر قضیه فرخنده اندوهی حس نمی‌کند.

مرور واکنش‌های طرفداران و مخالفان مولوی نیازی نشان می‌دهد که ۲۰ سال جنگ و ترور و خشونت و خلاء تطبیق قانون باعث شده که بخشی از مردم همزمان با انزجار از خشونت و ترور، آن را به نوعی راهی برای دستیابی به عدالت اجتماعی بپندارند. بیشتر کاربرانی که ترور مولوی نیازی را با عنوان انتقام مرگ فرخنده توجیه می‌کنند، کسانی‌اند که از دستگاه عدلی و قضایی و اراده سیاسی برای رسیدگی به قضیه فرخنده ناامید بوده‌اند. 

این نتیجه عدم دسترسی به عدالت و بی‌کفایتی نظام عدلی و سیاسی است که حتی تروریسم و خشونت هم تبدیل به مرهمی برای زخم‌هایی می‌شود که هنوز باز است. فساد گسترده در حکومت افغانستان و نهادهای آن و بخصوص فساد و ناکارآمدی در دستگاه قضایی در ۲۰ سال گذشته، امید شهروندان به دسترسی به عدالت را از بین برده است.

سال‌هاست که براساس گزارش های مستقیم و غیرمستقیم مردم روستاها داد خود را به محاکم طالبان می‌برند، چون به نظام عدلی دولتی باور ندارند. در ۲۰ سال گذشته صدها رویداد خونین در کابل و سایر ولایات افغانستان رخ داده و هر بار دولت وعده تحقیق و اجرای عدالت داده ولی حتی یکی از این وعده‌ها، از جمله وعده دولت در مورد تحقیق درباره قتل فرخنده و اقدام قانونی در برابر عاملان آن قتل دهشتناک، تا بحال به گونه که توقع می‌رفت عملی نشده است.

زنان تابوت فرخنده به دوش کشیدند.

فرخنده؛ قربانی «محکمه صحرایی»

هرچند مولوی نیازی بعدا بابت سخنان خود در توجیه قتل دهشتناک فرخنده عذرخواهی کرد، اما آن سخنان او نشان می‌دهد که برای آقای نیازی هم، مثل بسیاری از افرادی که در قتل فرخنده دست داشتند، عدالت صحرایی قابل قبول بود. مولوی نیازی باور داشت که اگر به مقدسات مردم توهین شود، مردم حق دارند متهم را سنگ و چوب به قتل برسانند و جسد او را به آتش بکشند، بی‌آن‌که مسئولیتی حقوقی و قضایی متوجه آن‌ها باشد. او باور داشت که وقتی کسی به مقدسات توهین می‌کند «مردم مکلف نیستند که بپرسند [متهم] اعصابش جور است یا ناجور است.

مولوی نیازی پذیرفت که فرخنده سزاوار آن «انتقام دهشتناک» نبوده است، اما هرگز نگفت که نفس محکمه صحرایی و خودسرانه از سوی عموم غلط است.

مولوی نیازی تحت فشار گسترده مردم و فعالان مدنی و ظاهرا به این دلیل که به او گفته شد که اتهامی که بر فرخنده وارد شده بود، بی‌اساس است، از سخنان خود عذرخواهی کرد. اما هیچ وقت نگفت که نفس سخنان او غلط است. به عبارتی، او پذیرفت که فرخنده سزاوار آن «انتقام دهشتناک» نبوده است، اما هرگز نگفت که نفس محکمه صحرایی و خودسرانه از سوی عموم غلط است.

از این منظر، مولوی نیازی، حداقل در قضیه فرخنده، مستقیما نظام شکننده عدلی افغانستان را بیش از پیش تضعیف کرد. از او، به عنوان یک روحانی تحصیل‌کرده انتظار می‌رفت – و در جایگاهی بود که بتواند – از ظلمی که بر فرخنده رفت اظهار انزجار کند و از دولت بخواهد که عاملان قتل او را مطابق به قانون مجازات کند. اما برعکس، به دولت هشدار داد که در صورتی که عاملان این جنایت را دستگیر کند، مردم قیام خواهند کرد.

در نهایت مولوی نیازی قربانی تروریسمی شد که نوعی انتقام صحرایی و خودسرانه‌ است. فارغ از آن که چه کس یا گروهی در ترور مولوی ایاز نیازی دست داشته و به چه دلیل دست به این قتل زده، قتل مولوی نیازی به همان اندازه غیرقانونی و منزجر کننده است که قتل فرخنده ملکزاده.

هرچند خشم و اندوه مردم از قضیه فرخنده قابل درک است، اما توجیه ترور مولوی نیازی به خاطر سخنان او درباره قتل فرخنده صرفا دور باطل خشونت و انتقام و بی‌قانونی را تقویت می‌کند. تروریسم و محاکمه صحرایی و انتقام خودسرانه به هر شکلی که باشد، غیرقانونی است و هیچ دلیلی نمی‌تواند آن را توجیه کند.

 

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش