ادبیات، فلسفه، سیاست

آیندۀ افغانستان: در نشست صلح با طالبان حقوق اساسیِ شهروندان درمعرضِ خطر است

کاوه کرامی | پژوهشگر مطالعات در توسعه، دانشگاه لندن

گفتگوهای صلح که به مذاکرات بین‌الافغانی معروف است، تا موفقیت راهی دشوار در پیش دارد. گذشته از اختلافات بنیادی بر سرِ نوع دولتِ پساصلح و حقوق زنان، چالش اصلی این خواهد بود که آیا بر سرِ یک آتش‌بس پایدار تا حصول پیشرفت سیاسیْ توافق می‌شود یا نه.

یک هیئت نمایندگی از طالبان به دوحه پایتخت قطر وارد شده تا با نمایندگان جمهوری افغانستان از کابل مذاکره کند. هدفْ رسیدن به توافق صلحی برای پایان‌دادن به مرگبارترین جنگِ دنیاست.

این مذاکرات که مدت‌ها به تعویق افتاده، بعد از توافق آمریکا و طالبان در ماه فوریه رخ می‌دهد ‌ــ‌ توافقی که شامل خروج مشروط نیروهای آمریکایی طی ۱۴ ماه، مبادلۀ بحث‌برانگیز زندانیان، و وعدۀ طالبان به قطع پیوندهایش با القاعده است.

امید می‌رود که حصول یک توافق سیاسی کمک خواهد کرد بعد از خروج نیروهای آمریکایی، احتمالِ تبدیل‌شدنِ افغانستان به مأمنی برای تروریست‌ها کاهش یابد. اما این گفتگوهای صلح که به مذاکرات بین‌الافغانی معروف است، تا موفقیت راهی دشوار در پیش دارد. گذشته از اختلافات بنیادی بر سرِ نوع دولتِ پساصلح و حقوق زنان، چالش اصلی این خواهد بود که آیا بر سرِ یک آتش‌بس پایدار تا حصول پیشرفت سیاسیْ توافق می‌شود یا نه.

آتش‌بس پایدار

به گزارش سازمان ملل، جنگِ ۱۹-سالۀ افغناستان دست‌کم جان ۳۵۰۰۰ هزار غیرنظامی را گرفته است که اکثر این تلفات توسط گروه‌های غیرنظامی، عمدتا طالبان، وارد شده است.

بعد از یک سری آتش‌بس سه روزه طی اعیادِ اسلامی در سال ۲۰۲۰، طرف‌های جنگْ تمایل خود را برای یک توافق آتش‌بس پایدار طی مذاکرات جدید اعلام کردند، ولی اختلاف درمورد زمان و ترتیب مذاکرات کماکان باقی‌ست. برخلاف دولت افغانستان، نهادهای حقوق بشری و اتحادیه اروپا، که به اصول حقوق بشری اولویت می‌دهند، دیدگاه طالبان این است که فقط بعد از حصولِ یک توافق سیاسی می‌توان دربارۀ آتش‌بس مذاکره کرد.

دولت‌ها معمولا دنبال آتش‌بسِ زودهنگام هستند تا تعدادِ امتیازاتی را که در مذاکره مجبورند واگذار کنند کمتر کنند. ولی گروه‌های مسلح اغلب مخالف این هستند و معتقدند که آتش‌بسِ زودهنگام می‌تواند به‌نفع وضع موجود و دولت باشد.

برخی آتش‌بس‌ها مثل آچه اندونزی در ۲۰۰۵، از همان ابتدای مذاکرات با موفقیت پذیرفته شد. اما برخی موارد هم هستند مثل نمونۀ السالوادور در اوایل دهۀ ۱۹۹۰ که فقط وقتی پیشرفتی در جبهۀ سیاسی حاصل شد، توافقِ آتش‌بس شکل گرفت.

دولتِ پساصلح

بعد از فروپاشی امارت اسلامی طالبان در ۲۰۰۱، قانون اساسی افغانستان در ۲۰۰۴ شکل گرفت، که مادۀ اول آن می‌گوید افغانستان «جمهوری اسلامی، مستقل، واحد و غیرقابل‌تجزیه» می‌باشد.

محتملا طرف‌های مذاکره بر سر تمام این اصولِ کلی توافق خواهند داشت ‌ــ‌ غیر از ایدۀ جمهوریت افغانستان. دلیلش این است که طالبان هنوز خود را نمایندۀ یک امارت اسلامی معرفی می‌کند که درنتیجۀ حملۀ آمریکا مجبور به تبعید شده است.

جمهوری افغانستان مشروعیت خود را از نمایندگیِ جمهورِ مردم می‌گیرد، و نه از حق الهیِ تفویض‌شده به امارت اسلامی طالبان. ‏رئیس دولت و اعضای مجلس حالا منتخب هستند ‌ــ‌ ولو با وجودِ ادعای تخلف و تقلب انتخاباتی.

جمهوری افغانستان مشروعیت خود را از نمایندگیِ جمهورِ مردم می‌گیرد، و نه از حق الهیِ تفویض‌شده به امارت اسلامی طالبان. ‏رئیس دولت و اعضای مجلس حالا منتخب هستند ‌ــ‌ ولو با وجودِ ادعای تخلف و تقلب انتخاباتی.

طالبان بعد از فتح کابل در ۱۹۹۶، یک نظام حکومتی دو وجهی ایجاد کرد: متشکل از یک شورای رهبری سیاسی-نظامی، و یک دفتر اجرایی با هدف منتقل‌کردن نظام رهبریِ خود به ساختارهای دولتی. ولی این گروه هرگز نتوانست یک دولت موثر تشکیل دهد.

حالا در ۲۰۲۰، هنوز معلوم نیست مشخصات دولت آیندۀ افغانستان از منظر طالبان چگونه است. ولی این گروه ظاهرا یک نظام سیاسیِ اسلامیِ فراگیر می‌خواهد که قوانین شریعت در آن اعمال می‌شوند ‌ــ‌ احتمالا شبیه دولتِ دین‌سالار در ایران.

برای تضمین کارآمدی و ثبات، هر توافقی درمورد ساختار یک دولتِ پساصلح باید نقش نهادهای دولتی که بعد از ۲۰۰۱ تاسیس شده‌اند را روشن کند. و درعین‌حال باید پیکربندیِ پایه‌های قدرت را در افغانستان نشان دهد، که غالبا برمبنای اتفاق آرای نخبگان است، تا غلبۀ یک گروه بر بقیه.

حقوق و عدالت

طالبان مدعی‌ست که می‌خواهد یک نظامی اسلامی برقرار کند که در آن تمام افغان‌ها حقوق برابر دارند و از حقوق زنان که «اسلام عطا کرده» صیانت شود. به گزارش دیدبان حقوق بشر، وقتی از رهبران طالبان پرسیده شد که آیا زنان اجازه خواهند داشت تنها از خانه بیرون بروند، آن‌ها گفتند زنان فقط اجازه خواهند داشت مسافتی کوتاه بدون همراهِ مرد تردد کنند. این نوع محدودیت، سختگیرانه‌ترین تفاسیرِ شریعتِ اسلامی‌ست که با نظام فقهی عربستان سعودی قابل قیاس است.

سوال این است که آیا مذاکره‌کنندگاِن طالبان این را خواهند پذیرفت که تفاسیرِ متعددی از شریعت وجود دارد، و این‌که آیا واقعیاتِ افغانستانِ پس از ۲۰۰۱ را قبول خواهند کرد ‌ــ‌ واقعیاتی که با زمان حاکمیت‌شان بسیار متفاوت است.

این واقعیت که تمام طرف‌‌ها حالا پای میز مذاکره نشسته‌اند، لزوما به‌معنای آن نیست که یک توافق سیاسیِ موردقبول برای هردو طرفْ را امکان‌پذیر می‌دانند. بلکه می‌تواند تاکتیکی برای نشان‌دادن پیشرفت باشد.

این واقعیت که تمام طرف‌‌ها حالا پای میز مذاکره نشسته‌اند، لزوما به‌معنای آن نیست که یک توافق سیاسیِ موردقبول برای هردو طرفْ را امکان‌پذیر می‌دانند. ممکن است این تاکتیکی برای نمایشِ پیشرفت باشد.

موفقیتِ مذاکرات صلح تاحدی بسته به این است که طرف‌های درگیر بپذیرند دیگر نمی‌توانند سطح خشونت‌های اخیر را تحمل کنند. ولی عین‌حال به این هم بستگی دارد که آن‌ها تصورشان را از این درگیری تغییر دهند و دیگر آن را یک بازی برد یا باخت ‌ــ‌ که حتما یکی برنده و دیگری بازنده خواهد بود ‌ــ‌ نبینند.

درحالی که همۀ طرف‌ها تمایل‌شان را به خاتمۀ این جنگِ طولانی اعلام می‌کنند، احتمالا بدون فشار آمریکا برای شروع مذاکرات بین‌الافغانی، تلاش‌های صلح تا این‌جا نمی‌توانست پیش برود. ولی مشارکت آمریکا ‌ــ‌ و فشار آشکار ترامپ برای کسب یک توافق پیش از انتخابات ماه نوامبر آمریکا ‌ــ‌ می‌تواند به‌معنای تحمیلِ توافقِ صلحی به افغانستان باشد که احتمالا شکست می‌خورد؛ مثلا به‌خاطر بی‌میلیِ دولتِ پساصلح به اجرای توافق.

اشرف غنی رئیس‌جمهور افغانستان گفته است که «جامعۀ افغان ضرب‌الاجل ندارد.» درنهایت، باتوجه به هزینۀ انسانی هولناک جنگ، باید شانسی واقعی به تلاش‌های صلح داد ‌ــ‌ همراه با زمان و فضای کافی برای موفق‌شدن.

 

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش