با شروع قرنطینههای کرونایی بسیاری از کارمندانِ اداریْ خانهنشین شدند و کارشان را از خانه انجام میدادند. چون تکنولوژی از سالها پیش امکان انجام وظایف دفتری و مدیریتی و اداری را فراهم کرده بود. حالا با گذشت دو سال و کاهش محدودیتهای کرونایی و بازگشایی محیطهای کار، ضرورت حضور فیزیکی در ادارات زیر سوال است. اگر کار اداری را از هر جایی بتوان انجام داد، پس دیگر اداره به چه دردی میخورد؟
***
بحث جاری در مورد انتخاب بین کار در اداره و کار از راه دور ــ یا همان دورکاری ــ شاید به این دلیل مضحک به نظر برسد که کارِ دفتری اساسا خودش نوعی دورکاری است. اداره یا دفترِ کار در واقع نوعی تکنولوژی است که سطح زیادی از شناخت و کنترل ایجاد میکند؛ این سیستمْ دانش و قدرت را در یک محل متمرکز میکند، و برای همین بود که حکومتها و کمپانیهای قرن ۱۷م و ۱۸مِ اروپا اولین اشکالِ دیوانسالاریِ مدرن یا مدیریتِ بوروکراتیک را توسعه دادند.
ولی طی قرن ۱۹م بود که کارِ اداری در غربْ پدیدهای کاملا فراگیر شد. رشدِ انبوهِ تجارت و صنعت و مالیه و حملونقل، به دفاترِ اداریِ مملو از کارمند نیاز داشت که اطلاعات مرتبط را سازماندهی و ذخیره و منتقل کند. این سیستم همینطور نیاز داشت که برای مدیریت منافع تجاری و فردی، افرادی چون حقوقدانان و منشیها را پرورش دهد. همینطور تغییرات سریع اجتماعی و ژئوپولیتیکْ دولتها را وادار کرد تا قدرتشان را از طرق بوروکراتیک گسترش دهند و تحکیم کنند: پیروزی در جنگها، تثبیت رژیمها، ساختن مدارس و زندانها، همه و همه با قدرتِ ادارات میسر شد. لوئیآنتوان دو سنژوست انقلابی فرانسوی معروف به «فرشتهٔ مرگ»، از روی تمسخر، موفقیتِ اولین جمهوری و امپراتوری فرانسه را به «بیست هزار احمق» یعنی کارمندان دولت نسبت میداد.
در سال ۱۹۲۱، ماکس وبر (مورخ آلمانی)، با نگاهی به آن دوره از گسترش دستگاه اداری، دیوانسالاری را به ماشینی بزرگ متشکل میزها و اسناد و مردها (و کمکم زنها) تشبیه کرد که نظامهای بیقوارهٔ پیش از خود را کنار زد. هر چند شاید وبر معروفترین نظریهپردازِ «حکومت اداری» باشد، پیشینیان او در قرن نوزدهم هم به اهمیت آن پی برده بودند. برای متفکران لیبرال، مثل جرمی بنتام و هگل، و آرمانشهرگرایانی مثل آنری دو سنسیمون، بوروکراسی نمادی از تکامل نهادهای انسانی بود. ولی نظامیان از جمله ناپلئون بناپارت هم متوجه شدند که سازماندهیِ بوروکراتیک به پیروزیشان در میدان نبرد کمک میکند. بعدها معلمانِ تجارت و مدیریت در قرن ۱۹م، مثل چارلز بابیج، آنری فیول و فردریک تیلور، هم روی این مزیت دست گذاشتند. البته قدرتِ دیوانی مایهٔ ترس هم بود: محافظهکارانِ قرن ۱۹م بهخاطر ریشههای دیوانسالاری در عصر روشنگری، اعتمادی به آن نداشتند. ولی لیبرالها مثل جان استورات میل و الکسی دو توکویل هم نگران بودند که تمرکز قوا در ادارات دولتی به ضرر بازار آزاد و همینطور دموکراسی باشد. چپگرایان منتقد بودند که دیوانسالاریْ استقلال کارگران را از بین میبرد و اتحاد بین کارکنان اداری را بسیار دشوار میکند.
گذشته از امیدها و ترسهای ناظران قرن ۱۹م، از نگاه امروز، یکی از ویژگیهای برجستهٔ بوروکراسیِ آن دوره، ناخوشایندیِ آن بود: کارهای زمانبر و شاقّ آن دوره، قابل مقایسه با ارتباطاتِ فوری و شبکههای دیجیتالِ سیّال امروز نبود. حسّ مادیِ اداره، در ادبیات آن دوره پررنگ است: چارلز دیکنز، هرمان ملویل و نیکولای گوگول همگی به خاطر نمایش دنیای افسردهٔ کارمندان معروفند. یکی از واضحترین تصاویر این دنیا را میتوان در رمانِ «کارمندان» اثر اونوره دو بالزاک دید:
برای کارمند، طبیعت یعنی اداره. افقِ او در تمام جهات به پروندهها محدود میشود؛ آبوهوا برای او یعنی جوّ سالن، اتاقهای بدون تهویهٔ پر از نفسِ مردان دیگر، و بوی کاغذ و جوهر؛ منظره برای او یعنی اتاقک … سقفِ اتاقْ آسمانِ اوست، جایی که خمیازههایش را روانهٔ آن میکند، و گرد و غبار عنصرِ طبیعی برای اوست … پزشکانِ سرشناسْ ما را از تاثیر این طبیعت وحشی و نامتمدن بر وجود اخلاقی بر حذر میدارند ــ وجودی که در این اتاقک ترسناک موسوم به دفتر، محبوس شده است.
***
به نظر میرسد معایب ادارات قدیم، استفاده از دورکاریِ امروز را به خوبی توجیه میکند. زمانی که استفاده از کاغذ و قفسه پیشرفتهترین شیوهٔ ذخیرهسازی اطلاعات بود، اداراتِ افسردهکننده همچون شرّی ضروری به نظر میرسیدند. ولی حالا که بوروکراسیْ وزنْ کم کرده و به فضای «ابری» صعود کرده، میتوانیم آن اتاقکهای ترسناک را کنار بگذاریم. ولی «ادبیات اداری» قرن ۱۹م هشداری برای ما دارد.
یوریس کارل ویسمانس نویسندهٔ فرانسوی در رمانِ «بازنشستگی موسیو بوگران»، منتشرهٔ ۱۸۸۸، داستانی پندآموز برای دورکارانِ امروز ارائه کرده بود. بوگران که از کارِ دفتری به اجبار بازنشسته شده، احساس گمگشتگی میکند. بوگران متوجه میشود که سیستم اداریْ روحش را جدا کرده، و تصمیم میگیرد شغل قدیمیاش را در خانه از سر بگیرد. او در آپارتمان خود دفتری میسازد و روزهایش را به نوشتن و کاغذکاری سپری میکند، و نهایتا پشت میز خود، در حالی که مشغول نوشتن است، «شاد و خرم» از دنیا میرود.
برای ویسمانس، عمیقترین آثار زندگی اداری، ورای دیوارهای اداره است. در واقع چیزی که زمانی یک فضای کار کامل بود، امروز مفهومی مبهم است. با این اوصاف، چه از راهِ دور کار کنیم یا نه، مرگِ اداره را نمیتوان باور کرد.