در حالی که مردان بر سر آیندهٔ افغانستان و کنترل بر آن چانه میکنند، من خانهام و کشورم را از دست دادهام. من ۱۲ سال بهعنوان ژورنالیست تلویزیون کار کردم، و سرانجام بعد از تهدیدات فراوان به جانم، در ماه نومبر کارم را ترک کردم.
برپایهی سرشماری و پژوهش نهاد امریکایی برای صلح ۶۳.۷ درصد نفوس افغانستان را جوانان تشکیل میدهد. بنابرین، هر بحثی حول محور جوانان در افغانستان، بحثی است در مورد ۶۰ درصد نفوس کشور.
من وکیلم و نگران آزادی مدنی، پس این توافق را دقیق بررسی کردم، چون مشتاق بودم بدانم بر سر چه چیزهای توافق کردهاند. تکرار کلمۀ «اسلام» و صفتِ «اسلامی،» و اصرار فراون بر آنها در این توافق،ِ بازتاب دورهایست که ملّاهای افراطی دوآتشۀ طالبان بر سر قدرت بودند.
طالبان در جبهۀ دیپلماتیک طی طریق میکند؛ با بازیگرانِ منطقهای و فرامنطقهای ازجمله آمریکا، ملاقاتهای رسمی برگزار کرده، و گویا برای کسب قدرت در کابل، چراغ سبز دریافت کرده است. شکل و گسترۀ قدرت طالبان در آیندۀ افغانستان هنوز مشخص نیست، ولی تقریبا با اطمینان میتوان گفت که شانس موفقیت دارد.
بعد از تقریبا دو دهه جنگ، نسلی جدید از افغانها با درکی عمیق از مسئولیت اجتماعی و سیاسی رشد کردهاند. ولی باتوجه به اینکه اعتراض عمومیِ صلحآمیز خطرناک است، آنها از رسانههای اجتماعی برای مشارکت در فعالیتهای سیاسی استفاده میکنند.
گفتگوهای صلح که به مذاکرات بینالافغانی معروف است، تا موفقیت راهی دشوار در پیش دارد. گذشته از اختلافات بنیادی بر سرِ نوع دولتِ پساصلح و حقوق زنان، چالش اصلی این خواهد بود که آیا بر سرِ یک آتشبس پایدار تا حصول پیشرفت سیاسیْ توافق میشود یا نه.
فرحناز فروتن سه ساله بود که طالبان به کابل رسید. سال 1996 بود. فروتن میگوید، «یادم میآید که روزی برفی بود، در دامن مادرم نشسته بودم، داخل مینیبوس، و او داشت گریه میکرد. نمیفهمیدم چرا گریه میکند.» این همان روزی بود که خانوادهاش پناهنده شدند.
واقعیت سیاسی در افغانستان به مراتب پیچیدهتر از آن است که یک لویهجرگه مشورتی بتواند کمترین تاثیری روی وضعیت داشته باشد. از سوی دیگر بحث آزاد کردن یا نکردن زندانیان طالبان سادهتر از آن است که نیازی به برگزاری مجلسی ملی با ۳۲۰۰ عضو باشد.