هوش مصنوعی میتواند راههای جدیدی را برای سوءاستفاده از حیوانات برای منافع مالی باز کند. برای همین به دستورالعملهای اخلاقی جدید و قاطعی نیاز است تا بتوان مخاطرات اخلاقیِ دامداری بر مبنای هوش مصنوعی را کاهش داد…
در گذشته، مانیفست همواره فراخوانی افراطی برای دست بردن به سلاح بود. اما امروزه چهرهای کاملا شیک و دیجیتال به خود گرفته است که نفرتِ خونسردانه را تشویق میکند…
تعریفِ پسالیبرال همانطور که از اسمش پیداست، عمدتا یعنی مخالفت با لیبرالیسم. در حال حاضر پسالیبرالیسم جنبشی نخبهمحور است که حولِ هستهای اندک از متفکران و مجلات میگردد…
هرچند یافتن تعریفی از «عقل سلیم» که همه آن را قبول داشته باشیم غیرممکن است، مطلقا حیاتیست که نحوهٔ استفاده از آن را بهخصوص از طرف چهرههای دولتی موشکافی کنیم، و وقتی آن را به کار میبرند خواهان شفافیت شویم…
بهترین نسخهٔ هوش مصنوعیِ ما هنوز مشکلاتی جدی برای قبولی در «تستِ تورینگ» دارد. او فرق بین نگرش و استدلال را درک نمیکند. ضمن آنکه فاقد این توانایی کلامی ابتدایی انسانی است که نیّاتِ طرفِ مقابل را درک کند…
علم و تکنولوژی، قرون جدید اروپا را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کرد. اما همه نمیخواستند به هر بهایی به این پیشرفت برسند و خواستار این بودند که پژوهش علمی بر مبنای ضوابط اخلاقی انجام شود…
مسکو آنچنان شهرِ جدیدی است که زمانی «رم سوم» محسوب میشد. با این حال از نظر پوتین، اوکراین با قدمتی بسیار بیشتر، به عنوان یک هویت متمایز، محصولی مصنوعی و مدرن و پیامدِ غیرمنتظرهٔ تاسیسِ کنفدراسیون شوروی است…
ترس جزوِ عواطفِ بنیادی و ضروری است که به بقای ما کمک میکند. اگر اجدادِ ما نمیترسیدند، شاید امروز ما اینجا نبودیم. اما نقطهٔ ضعفش این است که چون انسانها گونهای ارتباطی هستند، ترس را میتوان در مردم تلقین کرد…
در دنیای واقعی بسیاری از لذتهای ما با رنج فراوان میسر میشود. اما ما سعی میکنیم اینها را فراموش کنیم. سفر به سرزمین خیالی عدالت، عجیب و ناخوشایند است. برای بعضیها عدالت مسئله نیست…
این ذهنیت که روسیه به یک دیکتاتوریِ اورولی تبدیل شده، بیانی دقیق از وضعیت فعلی این کشور نیست. وضعیتِ تراژیکِ امروز روسیه بیشتر در تاریخ این کشور ریشه دارد تا در انتزاعاتِ تمامیتخواهی…
حدود یک و نیم قرن از مرگ مارکس و دههها از فروپاشی سوسیالیسم شوروی میگذرد و به نظر میرسد هیچ بدیل واقعی برای کاپیتالیسم نیست. با این حال مناقشهٔ بین مدافعان و منتقدان مارکس گویا تمامی ندارد…