ادبیات، فلسفه، سیاست

Tag: دموکراسی

gaddafi_[1]
چرا دیکتاتورها و قدرت‌طلبان این‌قدر طولانی در قدرت باقی می‌مانند؟ آن‌ها چگونه مردم را کنترل و طغیان‌‌ها را مهار می‌کنند؟ چگونه رقبای خود را از میدان به در می‌کنند؟ و چگونه فرایندهای ظاهرا دموکراتیک مثل انتخابات را دستکاری می‌کنند تا قدرت‌شان را تضمین کنند؟
از قدیم سیاست‌دانان پذیرفته بودند که موقعِ انتخابات، منافع فرد و منافع جامعه تضاد پیدا می‌کنند. آنتونی داونز، اقتصاددادن آمریکایی، در کتابِ «نظریۀ اقتصادی دموکراسی» که سال 1957 منتشر شد، نوشته است که آدمِ منطقی، اگر بداند بعید است رایِ او نتیجۀ انتخابات را به‌نفع کاندیدای موردنظرش تغییر دهد، نباید وقتش را تلف کند و رای بدهد. در این عقلانیتِ انسانی، یک عملِ مستقل که هیچ ارزشِ ابزاری برای شخص ندارد، اساسا نابخردانه است، و تنها توجیهِ آن، ایجاد حسِ غرور یا مشارکت با دیگران است که از رای‌دادن به‌دست می‌آید.
در فضای سیاسیِ امروز که آمیخته به عوام‌گرایی و بیگانه‌هراسی است، هرکسی ممکن است وسوسه شود که در خانه بنشیند و از روابط اجتماعی و عمومی طفره رود. درواقع این ذهنیتِ غالب وجود دارد که سیاستِ افراطی و کاپیتالیسمِ نئولیبرال و فساد را نمی‌توان جایگزین کرد. گویا احساس همبستگی بین دولت‌های ملی، جای خود را به تنفر از خارجیان و نوستالژی برای شکوه ملی گذشته داده است.
زنان نه از جملات قصار مدعیان روشنفکری و باورمندان به حقوق برابر زنان سود بردند و نه از اقدام نظامی و سیاسی ائتلاف. در هشتم مارچ ۲۰۲۰، اختیار زنان افغان را به بنیادگرایی می‌سپارند تا دیگر باد بهاد گیسویش را پریشان نکند و به دیدار یارانش به کافه نرود.
چرا کشورها بیشتر بخاطر مسایل نژادی از هم می‌پاشند؟ در حالی که شماری دیگر، حتا با وجود نژادهای زیاد در قلمرو خود قرن‌ها دوام می‌آورند؟ به روایتی چرا ملت سازی در بعضی از کشورها موفق بوده ولی در برخی دیگر نه؟ این مقاله تلاش می‌کند با مقایسه تاریخ و سیاست کشورهای مختلف به این پرسش‌ها پاسخ دهد.
دموکراسی به اشکالِ مختلفی ظاهر شده و بارها بازآفرینی شده است – از دموکراسیِ مستقیمِ یونان باستان گرفته تا ظهور دموکراسی نیابتی در قرن هجدهم. انقلاب دکوکراتیک بعدی – که نسل‌های آینده را صاحب‌اختیار کرده، و آینده را مستعمره‌زدایی می‌کند – به‌زودی ممکن است در افق سیاسی ما ظاهر شود.
مردم در سراسر جهان بارها رمان  «۱۹۸۴» جورج اورول را که همچون کتاب راهنمایی برای دوره‌های  خفقان و سختی است بازخوانی می‌کنند. رمان  «۱۹۸۴» اثر جورج اورول، نویسنده بریتانیایی، حکایت فضایی خفقان آور از توتالیتاریسم است که حتی امروز نیز با خواندنش دچار شوک می‌شویم.
وقتی در برخی کشورهای غیردموکراتیک، مقامات رسمی یا پیشین یک کشور تهدید به افشاگری درباره‌ی رفتارهای خلاف قانون و فساد در نهادهای دولتی می‌کنند، هدف این نوع تهدیدها اغلب دستیابی به منافع شخصی و حزبی، یا دست کم تضعیف موقعیت سیاسی رقیب است. نمونه‌های این پدیده را به سادگی می‌شود با جست‌وجو در اینترنت پیدا کرد: بسیاری از آن‌ها به ایران و افغانستان مربوط می‌شود.
با توجه به نقش فیسبوک در جنجال اخبار جعلی در جریان کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری در آمریکا، نگرانی در خصوص نقش و تاثیری که این شبکه‌ اجتماعی می‌تواند در انتخابات افغانستان داشته باشد، بجا و واقعی است. هر دو انتخابات قبلی ریاست جمهوری در افغانستان با اتهام تقلب و فساد روبرو بوده، این بار اما، این احتمال به شدت وجود دارد که فیسبوک و تکنولوژی جدید نیز به کمک متقلبان بشتابد
در بخش عمده‌ی دوران مدرن، آسان‌ترین راه برای جلوگیری از گسترش هر اندیشه‌ای ممانعت از انتشار عملیِ آن بوده است. بستن روزنامه‌ها، زیر فشار قرار دادن مدیران خبرگزاری‌ها، به کار گماردن مأمور سانسور در انتشاراتی‌ها. یا این که، اگر کار به زور کشید، تفنگ پر را می‌گذاشتند روی شقیقه‌ی گویندگان.