طی سالهای گذشته، با هر موج جدیدی از اعتراضات، انتظاری فزاینده برای سقوط رژیم اسلامی در ایران ایجاد شده است. اما چه چیزی منجر به تغییر ماهیت رژیم تهران خواهد شد؟
از آغاز جمهوری اسلامی برای چهلوسه سال ایرانیها در وحشت زندگی کردهاند. وحشتی که در تمام تصمیمات عادی فرد نفوذ میکند، و هر جا میرود دلشوره دارد. شادیهایش را مخفی میکند، غمهایش را، و خشمش را…
اعتراضات جاری بیرهبر هم نیست. معترضان، از بعضی شخصیتها و گروهها الهام میگیرند. اینها در بطنِ انقلابی هستند که به عقب برنخواهد گشت. هرچند رژیم آنچنان از سوی آنها احساس تهدید میکند که بسیاری را زندانی کرده…
حتی پیش از شروع اعتراضات اخیر، مذاکرات اروپا و ایران بر سر برنامهٔ هستهایِ تهران به بنبست خورده بود. رهبران دنیای دموکراتیک باید در رابطهٔ خود با رژیمِ بربرِ ایران که هیچ ندامتی از کشتن شهروندانش ندارد تجدید نظر کنند…
ایران بالاترین سرانهٔ اعدام را در تمام دنیا دارد. زنستیزی عمیقا در تار و پود رژیم ایران بافته شده است. همانطور که یهودستیزیْ سوختِ نازیها بود، زنستیزی هم سوختِ آخوندهای فاشیست در ایران است…
این یک انقلاب است. این آخر جاده برای جمهوری اسلامی است. این رژیم قابل اصلاح نیست. اصلاحات سالها پیش تست شد. با این نوع رژیم و این نوع رهبر، اصلاحات ممکن نیست. حکومتِ جایگزین را عبارت «زن، زندگی، آزادی» تعیین خواهد کرد…
ایرانیان میخواهند معنای زندگی در ایران را از اساس عوض کنند. ایرانیان میخواهند خودِ «زندگی» را بازتعریف کنند، و دستانی را که چهل سال سعی کرده آنها را در قالبهای کوچکِ پیشساخته فرو کند قطع کنند…