داستان خوشساختْ دانشمندان را تشویق میکند تا به پیامدهای اجتماعی کارشان فکر کنند. ناشناختههایی را که نمیتوانیم اندازهگیری کنیم توضیح میدهد، فهم ما را از علوم گسترش میدهد، و کنجکاوی ما را برمیانگیزد…
دنیاسازی در داستان مهارتِ مهمیست. دنیای خیالی به هر محیطی گفته میشود که شما برای داستانتان میسازید، خواه یک خانهٔ کوچک باشد، یا شهری روی کرهٔ زمین، یا یک سفینهٔ فضاییِ ستارهپیما، یا جهانی ماوراءالطبیعی…
آیا ادبیات هیچ تاثیری بیرون از مرزهای فرهنگ میتواند داشته باشد؟ آیا ادبیات قدرت تغییر دادن روند تاریخ را دارد؟ آیا بدون ادبیات داستانی، تاریخ جهان اصلا فرقی میکرد؟
پو اعتقاد داشت بزرگترین هنر یعنی تاثیر بر احساسات. به همین دلیل هم وجود منطق و اینتلکت در داستانهای رمانتیک را رها کرد و فقط به احساسات و غریزه رو آورد و از قالب گوتیک استفاده کرد…
این داستان نخست سال ۱۸۴۳ چاپ شد. موضوع آن «ترس از مرگ» شناخته شده است. «پو » سر این داستان خیلی مشهور شد. او بخشی از جنبش ادبیات گوتیک امریکا بود که در قرن نوزدهم محبوبیت زیادی یافت.
نانسی یکی از خواهران معروفِ میتفورد بود که برای پول درآوردنْ سراغ نویسندگی رفت. او فوقالعاده گزنده بود، و برای کسانی که با نانسی آشنا نیستند، بیان صریح او غافلگیرکننده است…
برخی از شگفتانگیزترین شخصیتها و گیراترین داستانهای تاریخ ادبیات را چارلز دیکنز خلق کرده است. اگر میخواهید بدانید که مطالعهٔ آثار او را از کجا شروع کنید، خواندنِ این راهنمای آسان به شما توصیه میشود.
آن روز که مهلا زنگ زد خودت را برسان، نگفتم خودم میدانم یا شاید جرأت نکردم. مهلا خیلی وقت بود که دیگر به من زنگ نمیزد و این اواخر یک بار گفت: حالم را به هم میزنی…
چهل سال از این سوال میگذره و من هنوز چهرهاش رو به خاطر دارم، وقتی کنار همدیگه روی پلههای منتهی به حیاط نشسته بودیم و با لذت و حرص پوست نارنگی پاک میکردیم.
بله. قصه که قطعاً قصه دریاست اما اجازه بدهید قبلش یک چیزی را روشن کنم. من این قصه را نه از کسی شنیدهام نه جایی خواندهام. در واقع خودم هم اولین بار حین نوشتنش با آن برخورد کردم.
اینکه شبیهِ کسی باشید که شخصیتی منفی یا خائن دارد یا بهنوعی آدمِ بدیست، ناخوشایند است، چون این سوال را در ما برمیانگیزد که: چرا من باید شبیه او باشم؟
نان کرهایام را که بلعیدم، دکمههای پیراهنم را که بستم، کراواتم را که درست کردم، از در خانه رد شدم. در را دو بار قفل کردم. با این حال چند لحظه بعد از خودم خواهم پرسید آیا در را درست قفل کردهام.