2025-05-22_103954

رفتار شکارگرانه چیست؟

رها حسینی

شکارگر بودن، به معنای استفاده از قدرت برای کنترل، سوءاستفاده یا آسیب رساندن به دیگران است؛ نه لزوما مثل حیات وحش، بلکه در بافت‌های پیچیدهٔ انسانی: در خانواده، روابط عاطفی، محیط کار، سیاست و شبکه‌های اجتماعی…

وقتی «شکارگری» چهره‌ای انسانی به خود می‌گیرد

انسان‌ها در طول تاریخ همیشه مشغول ساختن تمدن، قوانین، ارزش‌ها و اخلاقیات بوده‌اند. ما خود را موجوداتی پیشرفته، خردمند و متمایز از حیوانات می‌دانیم؛ اما لایه‌هایی در روان انسان هست که همچنان ریشه در گذشته یا حیات وحش دارد، جایی که بقا بر پایهٔ قدرت، فریب و تسلط تعریف می‌شود. یکی از این لایه‌ها آن چیزی‌ست که امروز آن را رفتار شکارگرانه می‌نامیم؛ رفتاری که در آن فرد یا گروهی، آگاهانه از ضعف و آسیب‌پذیری یا ناآگاهی دیگران برای پیشبرد منافع شخصی بهره‌برداری می‌کند.

شکارگر بودن، در این معنا، به معنای استفاده از قدرت یا شناخت برای کنترل، سوءاستفاده یا آسیب رساندن به دیگران است؛ نه لزوما به‌صورت فیزیکی همچنان که حیات وحش می‌بینیم، بلکه در بافت‌های پیچیدهٔ انسانی: در خانواده، روابط عاطفی، محیط کار، سیاست و حتی شبکه‌های اجتماعی.

طبیعت یا تربیت؟ آیا رفتار شکارگرانه ذاتی‌ست یا اکتسابی؟

یکی از پرسش‌های بنیادین دربارهٔ این نوع رفتار، منشأ آن است: آیا انسان‌ها ذاتاً گرایش به رفتار شکارگرانه دارند یا این رفتارها نتیجهٔ یادگیری و تجربه‌اند؟ پاسخ این پرسش، پیچیده‌تر از آن است که در یک جمله خلاصه شود، اما دیدگاه‌های علمی، راه‌هایی برای فهم بهتر آن پیش پای ما می‌گذارند.

از منظر روان‌شناسیِ تکاملی، برخی از رفتارهای سلطه‌جویانه، فریبکارانه و کنترل‌گرانه، در مسیرِ تکامل به انسان رسیده‌اند، چرا که در گذشته، این ویژگی‌ها ممکن بود شانس بقا یا تولیدمثل فرد را افزایش دهند. مثلا انسانی که می‌توانست دیگران را با مهارت قانع کند یا احساس گناه در آن‌ها ایجاد کند، شاید راحت‌تر به منابع، حمایت یا جایگاه اجتماعی دست می‌یافت.

در مقابل، روان‌شناسان اجتماعی و رفتاری بر نقش یادگیری، جامعه‌پذیری و تجربه تأکید دارند. از این دیدگاه، فردی که در محیطی رشد کرده باشد که در آن رقابت، فریب یا کنترل دیگران به‌عنوان ابزار موفقیت ترویج شده باشد، احتمال بیشتری دارد که خودش نیز چنین رفتارهایی را بروز دهد.

به نظر می‌آید ترکیبی از هر دو عامل ‌ــ‌ یعنی استعداد زیستی و آموزش اجتماعی ‌ــ‌ در شکل‌گیری رفتار شکارگرانه نقش دارند.

اَشکال مختلف رفتار شکارگرانه

رفتار شکارگرانه صرفاً یک نوع کنش را شامل نمی‌شود، بلکه طیفی از رفتارها را در بر می‌گیرد که در زمینه‌های مختلفی بروز می‌کند. این رفتارها ممکن است ظاهری ملایم و حتی دوستانه داشته باشند، اما در عمق خود، بر پایهٔ استثمار، فریب یا تحقیر طرف مقابل شکل گرفته‌اند. برخی از مهم‌ترین شکل‌های این رفتار عبارتند از:

شکارگری عاطفی: در این حالت، فرد از احساسات، اعتماد یا وابستگی دیگران برای تسلط یا بهره‌کشی استفاده می‌کند. این رفتار ممکن است در روابط عاطفی ناسالم یا خانواده‌های ناسالم بیشتر دیده شود.

شکارگری جنسی: شکلی از سوءاستفاده که معمولاً همراه با تعرض به مرزهای جسمی و روانی طرف مقابل است. این رفتار می‌تواند در بستر قدرت نابرابر (مثلا روابط رئیس‌ـ‌کارمند یا استاد‌ـ‌دانشجو) شکل بگیرد.

شکارگری اقتصادی: فرد یا نهادی، با وعده‌های دروغ، اطلاعات ناقص یا استفاده از ناآگاهی دیگران، از آن‌ها پول یا منابع اقتصادی می‌گیرد. نمونه‌های آن را می‌توان در کلاهبرداری‌های اینترنتی، بازاریابی‌های فریبکارانه یا وام‌های استثماری دید.

شکارگری روانی‌ـ‌اجتماعی: در این نوع رفتار، شخص تلاش می‌کند تصویر ذهنی دیگران را از خود یا جهان مخدوش کند؛ با هدف کنترل روانی، ایجاد وابستگی، یا تخریب اعتماد به نفس. ‌‌

قربانیان خاموش: چرا رفتار شکارگرانه به‌سادگی دیده نمی‌شوند؟

یکی از ویژگی‌های نگران‌کنندهٔ رفتارهای شکارگرانه، پنهان بودن یا پنهان‌کارانه بودنِ آن‌هاست. در بسیاری موارد، این رفتارها با زبان محبت، نصیحت یا حتی حمایتْ پنهان می‌شوند. فرد قربانی ممکن است تا مدت‌ها متوجه نشود که تحت سلطه یا سوءاستفاده قرار گرفته است.

در ضمن بسیاری از جوامع یا ساختارهای سنتی، خود به‌نوعی حامی یا تسهیل‌گر این رفتارها هستند. هنجارهای نابرابر جنسیتی، قدرت‌گرایی در فرهنگ سازمانی، یا آموزش‌های سرکوب‌گرانهٔ دوران کودکی، همه می‌توانند زمینه‌ساز پذیرش و تداوم رفتار شکارگرانه باشند.

***

روان‌شناسیِ شکارگر

چه چیزی یک انسان را «شکارگر» می‌کند؟

همهٔ ما در زندگی‌مان با کسانی روبه‌رو شده‌ایم که رفتارهای‌شان حس ناراحتی، فشار روانی یا بی‌اعتمادی در ما القاء کرده‌اند. گاهی این‌ها زودگذرند و بی‌اهمیت‌اند، اما گاهی نیز تکرار و شدت رفتارها، گویای امری ناخوشایند است: این‌که شما با یک انسانِ شکارگر مواجه هستید.

اما چه چیزی افراد را به سمت این نوع رفتار سوق می‌دهد؟ آیا آن‌ها از ابتدا چنین بوده‌اند؟ یا چیزی در مسیر زندگی، آن‌ها را به این شکل درآورده است؟ ویژگی‌های روان‌شناختی و شخصیتی انسان‌های شکارگر چیست؟‌

ویژگی‌های شخصیتی افراد شکارگر

برخی ویژگی‌ها و الگوهای رفتاری در میان افرادی که رفتار شکارگرانه دارند، بیشتر مشاهده می‌شود. در بسیاری از آن‌ها، الگویی ثابت، قابل پیش‌بینی و البته نگران‌کننده به چشم می‌خورد:

۱. خودشیفتگی
افراد خودشیفته معمولا دیگران را صرفاً ابزاری برای رسیدن به خواسته‌های خود می‌بینند. آن‌ها غالباً فاقد همدلی‌اند و اگر هم ابراز همدلی کنند، هدف‌شان بیشتر کنترل یا تأثیرگذاری بر دیگران است تا همدردی واقعی.

در رابطه با دیگران، این افراد اغلب در ابتدا جذاب، دلنشین و اعتمادبرانگیز به نظر می‌رسند؛ اما به‌تدریج نشانه‌هایی از سلطه‌جویی، بی‌توجهی به نیازهای طرف مقابل، و واکنش‌های تند نسبت به هرگونه انتقاد یا مخالفت از خود نشان می‌دهند.

۲. روان‌آزاری
این ویژگی که در طیفِ اختلالاتِ شخصیتیِ ضداجتماعی قرار دارد، شامل بی‌وجدانی، فریبکاری، بی‌احساسی و مهارت زیاد در فریب دیگران می‌شود. روان‌آزارها معمولاً توانایی شگفت‌انگیزی در تقلید رفتارهای انسانی دارند، اما احساسات‌شان سطحی و ابزاری است.

این افراد ممکن است در مشاغل سطح بالا، حوزه‌های قدرت یا موقعیت‌های تأثیرگذار قرار بگیرند و با ظاهری کاریزماتیک، اما رفتاری مخرب، اطرافیان خود را کنترل کنند.

۳. ماکیاولیسم
افراد دارای این ویژگی معمولا با استراتژی‌های پیچیده، بازی‌های ذهنی و برنامه‌ریزی دقیق دیگران را به سمت خواسته‌های خود سوق دهند. آن‌ها معمولاً هدفمند، صبور و بی‌احساس عمل می‌کنند. در روابط کاری، عاطفی یا اجتماعی، اغلب پشت نقابی از ادب و احترام پنهان می‌شوند، اما در عمل، فقط به منافع خود می‌اندیشند.

***

انگیزه‌های فرد شکارگر

رفتارهای شکارگرانه، صرفاً از ویژگی‌های شخصیتی سرچشمه نمی‌گیرند؛ بلکه پشت آن‌ها اغلب انگیزه‌هایی پیچیده و ریشه‌دار وجود دارد. این انگیزه‌ها ممکن است آگاهانه یا ناخودآگاه باشند:

۱. کنترل‌گری
یکی از انگیزه‌های اصلی، نیاز بیمارگونه به کنترل دیگران است. برای برخی افراد، کنترل‌کردن دیگران تنها راهی‌ست که می‌توانند احساس امنیت یا ارزشمندی کنند. آن‌ها با پایین‌کشیدن دیگران، احساس قدرت می‌کنند.

۲. ترس از آسیب‌پذیری (نقاط ضعف خود)
بعضی افراد، به‌ویژه آن‌هایی که خود در گذشته مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند یا آسیب دیده‌اند، ممکن است به‌جای روبه‌رو شدن با نقاط ضعف خود، به کنترل دیگران روی بیاورند. این کار، به آن‌ها حس برتری و ایمنی می‌دهد.

۳. نیاز به تأیید و قدرت اجتماعی
برای برخی، شکارگری روشی برای کسب توجه، تأیید یا جایگاه اجتماعی است. آن‌ها می‌آموزند که با بازی دادن دیگران، می‌توانند به آنچه می‌خواهند برسند و تشویق شوند. این الگو در جامعه‌هایی که رقابت، ظاهرگرایی یا موفقیت سریع ارزش محسوب می‌شود، بیشتر دیده می‌شود.

***

اختلالات شخصیتیِ آدم‌های شکارگر

روان‌شناسی بالینی، رفتار شکارگرانه را اغلب در کنار اختلالاتِ خاصِ شخصیتی بررسی می‌کند. در این میان، برخی از اختلالات شخصیتی بیشتر از بقیه به این رفتارها مرتبط‌اند:

اختلال شخصیتِ ضد اجتماعی: بی‌تفاوتی نسبت به حقوق دیگران، عدم احساس پشیمانی، و گرایش به جُرم.

اختلال شخصیتِ خودشیفته: احساس برتری، طلب توجه و تحقیر دیگران برای تقویت خودپنداره.

اختلال شخصیتِ مرزی (بی‌ثبات): نوسانات شدید هیجانی، ترس از رهاشدگی، و رفتار کنترل‌گرایانه در روابط نزدیک.

باید تأکید کرد که همهٔ افراد دارای این اختلالات لزوماً شکارگر نیستند، و همهٔ افراد شکارگر نیز لزوما اختلال روانی ندارند. اما هم‌پوشانی این دو حوزه مشهود است. ‌

‌‌آیا شکارگری قابل درمان است؟

سؤال دشواری‌ست. درمان آدم‌های شکارگر، نیازمند آگاهی، پذیرش مشکل، و ارادهٔ تغییر است؛ عناصری که اغلب در این افراد کم هستند. به همین دلیل، بسیاری از روان‌درمانگران در برخورد با چنین مراجعه‌کنندگانی، روش‌های خاص و محتاطانه‌ای به‌کار می‌برند.

درمان این افراد بیش از آنکه بر «تغییر رفتار» تمرکز داشته باشد، معمولاً بر درک ریشه‌ها، شناسایی الگوهای آسیب‌زا، و بازسازی روابط انسانی سالم متمرکز است. در بسیاری موارد، موفقیتْ تنها با حمایت گستردهٔ اجتماعی و نظارت حرفه‌ای ممکن است.

کجا پنهان می‌شوند؟ از خانه تا رسانه!

رفتارهای شکارگرانه همیشه با چهره‌ای خشن و آشکار ظاهر نمی‌شوند. در بسیاری مواقع، این رفتارها در قالب نقش‌هایی پذیرفته‌شده، موقعیت‌هایی محترمانه یا حتی روابط به‌ظاهر صمیمی شکل می‌گیرند. گاهی پشت درهای بسته‌اند، گاهی در اتاق‌های مدیران، و گاهی در صفحات پرزرق‌وبرق شبکه‌های اجتماعی. شکارگری در زندگی روزمره ما، در خانواده، در محیط کار، و در دنیای رسانه و فضای مجازی ریشه می‌دواند.

الف) روابط بین‌فردی: شکنندگی صمیمیت
شاید رایج‌ترین بستر برای بروز رفتار شکارگرانه، روابط عاطفی و خانوادگی باشد. در این فضاها، مرز میان صمیمیت و سوءاستفاده گاهی آن‌قدر باریک است که شناسایی آن دشوار می‌شود.

روابط عاطفی ناسالم
در یک رابطهٔ سالم، دو طرف با احترام، شفافیت و پذیرش متقابل رشد می‌کنند. اما در روابط ناسالم، یکی از طرفین (یا هر دو) ممکن است از عواطف، نیازها یا ترس‌های دیگری سوءاستفاده کند. جمله‌هایی مثل «اگه منو دوست داشتی، این کارو می‌کردی» یا «بدون من هیچی نیستی» نمونه‌هایی از سلطه‌گری عاطفی‌اند که اغلب به‌صورت ظریف و مداوم اعمال می‌شوند.

پدرسالاری و مادرسالاری افراطی
در بسیاری از خانوادگان، ساختار قدرت به شکل نابرابر و اقتدارگرایانه شکل گرفته است. در این شاکله، یکی از والدین (یا هر دو) با اعمال کنترل شدید بر فرزندان، تصمیم‌گیری کامل دربارهٔ زندگی آن‌ها، و نادیده‌گرفتن خواسته‌ها و استقلال‌شان، زمینهٔ شکل‌گیری نسلی از قربانیان خاموش را فراهم می‌آورد.

ب) محیط کار: اقتدار، ابزار شکارگری
محیط کار می‌تواند میدان مناسبی برای افراد شکارگر فراهم کند؛ به‌ویژه زمانی که ساختارها شفاف نیست و روابط بر پایهٔ قدرت، ترس یا رقابت شکل گرفته باشد.

مافوق‌های کنترل‌گر
در محیط‌های سنتی یا ساختارهای استبدادی، بسیاری از مدیران از جایگاه قدرت‌شان برای القای ترس، تحقیر کارکنان، یا وادار کردن آن‌ها به اطاعت مطلق استفاده می‌کنند. این رفتارها در ظاهر ممکن است صرفا «مدیریت سختگیرانه» تلقی شود، اما در عمل، نوعی سلطه‌جویی روانی و بهره‌کشی از کارمندان است.

همکاران ناسالم
رفتار شکارگرانه فقط از بالا به پایین رخ نمی‌دهد. همکارانی که دائماً دیگران را تخریب می‌کنند، دستاوردها را به نام خود مصادره می‌کنند، یا با شایعه‌سازی فضا را آلوده می‌سازند نیز در این طیف هستند.

ج) رسانه و شبکه‌های اجتماعی: شکارگری در عصر دیجیتال
با گسترش رسانه‌ها و فضای مجازی، الگوهای شکارگرانه شکل‌های تازه‌ای به خود گرفته. در این بسترها، افراد شکارگر می‌توانند با سرعت و در مقیاسی بسیار بزرگ‌تر از گذشته، دیگران را تحت تأثیر، فریب یا سوءاستفاده قرار دهند.

الگوسازی‌های دروغین
در شبکه‌های اجتماعی، برخی افراد با نمایش سبک زندگی فریبنده، موفقیت‌های اغراق‌شده یا زیبایی غیرواقعی، احساس ناکافی بودن یا شکست را به مخاطب القاء می‌کنند. این شکل از القای ناخودآگاه، می‌تواند اعتمادبه‌نفس و رضایت فردی کاربران را تضعیف کرده و آن‌ها را به سمت الگوهای رفتاری ناسالم سوق دهد.

شکارگری جنسی آنلاین
آزار جنسی در فضای مجازی ‌ــ‌ از ارسال پیام‌های ناخواسته گرفته تا تهدید، باج‌گیری یا افشای تصاویر خصوصی ‌ــ‌ یکی از آشکارترین و سریع‌ترین نمونه‌های رفتار شکارگرانه در دنیای امروز است. قربانیان این نوع سوءاستفاده‌ها اغلب نوجوانان، زنان یا افراد دارای آسیب‌پذیری اجتماعی‌اند.

تأثیرگذاران فرصت‌طلب
برخی از «اینفلوئنسرها» با جلب اعتماد مخاطبان، از جایگاه خود برای فروش محصولات بی‌کیفیت، تبلیغ ایده‌های غلط، یا حتی دعوت به روابط استثماری استفاده می‌کنند. در اینجا اعتماد عمومی، که یک دارایی فرهنگی است، به ابزاری برای فریب و کسب سود شخصی تبدیل می‌شود.

د) نهادهای رسمی: زمانی که کل سیستم شکارگر می‌شود
رفتار شکارگرانه تنها به افراد محدود نمی‌شود، بلکه ممکن است در ساختار نهادها و سازمان‌های رسمی نیز نهادینه شده باشد.

نظام‌هایی که به‌جای حمایت از قربانی، از متهم دفاع می‌کنند؛ فرهنگ‌هایی که سکوت، اطاعت و پنهان‌کاری را تشویق می‌کنند؛ سیستم‌هایی که نابرابری جنسیتی یا طبقاتی را بازتولید می‌کنند. در چنین بافت‌هایی، شکارگری نه‌تنها شناسایی و متوقف نمی‌شود، بلکه به یک هنجار آشکار و پنهان تبدیل می‌شود.

***

در برابر معضل شکارگری چه می‌توان کرد؟

وقتی دربارهٔ رفتار شکارگرانه صحبت می‌کنیم، هدف‌مان فقط تحلیل نیست؛ بلکه شناخت این‌گونه رفتارها باید به ما کمک کند که خودمان را در برابرشان ایمن کنیم، از دیگران محافظت کنیم، و اگر لازم بود، قدمی برای تغییر برداریم. این امر تنها با شناسایی نشانه‌ها، توانمند‌سازی افراد، و اقدامات اجتماعی برای پیشگیری و مقابله با شکارگری ممکن خواهد شد.

چگونه رفتار شکارگرانه را تشخیص دهیم؟

شناخت نشانه‌های ظریف و گاه پنهان رفتار شکارگرانه، نیازمند دقت، آگاهی و مهارت‌های ارتباطی‌ست. برخی از این نشانه‌ها عبارت‌اند از:

– احساس گناه یا بی‌ارزشی پس از تعامل با فرد خاص؛
– ترس از مخالفت یا بیان نظر خود در حضور او؛
– تجربهٔ کنترل‌گری عاطفی مداوم، مثل القای احساس دِین یا تهدید عاطفی؛
– کاهش تدریجی اعتمادبه‌نفس یا استقلال فکری؛
– تضاد بین ظاهرِ دوست‌داشتنی و رفتار آزاردهندهٔ پشت‌پرده.

باید با این نشانه‌ها نه عجولانه، بلکه هوشیارانه و سنجیده برخورد شود. در خیلی موارد، رفتار شکارگرانه توسط افرادی انجام می‌شود که خود در گذشته قربانی سوءاستفاده بوده‌اند.

محافظت از خود و دیگران
هیچ واکنش واحد و قطعی‌ای برای مواجهه با افراد شکارگر وجود ندارد؛ اما برخی راهکارهای عمومی می‌تواند کمک‌کننده باشد:

۱. حفظ مرزهای روانی و رفتاری
مرز داشتن در روابط نشانهٔ بی‌احترامی نیست، بلکه ضرورتی‌ست برای حفظ سلامت روان. آموختن «نه گفتن»، مشخص‌کردن محدودهٔ شخصی، و پرهیز از روابط یک‌طرفه، از مهم‌ترین ابزارهای فردی برای محافظت در برابر سوءاستفاده‌اند.

۲. مستندسازی و گفتگو با افراد امن
در شرایطی که سوءاستفاده یا کنترل روانی تکرار می‌شود، ثبت مستندات، یادداشت‌برداری از رفتارها، و مشورت با افراد مورد اعتماد و حمایتگر می‌تواند هم ذهن را روشن‌تر کند و هم در صورت لزوم، پشتوانهٔ حقوقی یا درمانی فراهم کند.

۳. رجوع به روان‌شناس یا مشاور حرفه‌ای
گاهی رفتار شکارگرانه به‌قدری پیچیده و پنهان است که تنها با کمک یک درمانگر آگاه می‌توان آن را شناسایی و مدیریت کرد. درمان فردی یا گروهی، ابزارهایی برای بازسازی خودانگاره، ارتقاء مهارت‌های ارتباطی، و درمان زخم‌های روانی فراهم می‌کند.

بازسازی اجتماعی: از فرد به جامعه

فرهنگ‌ها و جوامع نقش کلیدی در بازتولید رفتار شکارگرانه یا مقابله با آن دارند. برای ساختن جامعه‌ای مقاوم در برابر چنین رفتارهایی، لازم است در چند سطح اقدامات مهمی انجام شود:

۱. آموزش آگاهی‌محور
آموزش حقوق فردی، شناخت سوءرفتارها، مهارت‌های ارتباطی و عزت‌نفس از دوران کودکی، نه‌تنها از افراد محافظت می‌کند، بلکه مانع از شکل‌گیری شخصیت‌های شکارگر در آینده می‌شود.

۲. تقویت قوانین و ساختارهای حمایتی
قوانینی که قربانی را به سکوت وادار می‌کنند یا مسیر شکایت و پیگیری را سخت می‌سازند، به نفع شکارگران عمل می‌کنند. ساختن نهادهای پاسخگو، حمایت از افشاگران، و تسهیل دسترسی به خدمات حقوقی و روان‌شناختی، از مهم‌ترین گام‌هاست.

۳. تغییر گفتمان فرهنگی
فرهنگ‌هایی را که سلطه‌گری، سکوت، سرزنش قربانی یا فریبکاری را بخشی از «موفقیت» یا «بلوغ» تلقی می‌کنند، باید به چالش کشید. تغییر این گفتمان، نیازمند حضور رسانه‌های مسئول، تولید محتواهای آگاهی‌بخش، و گفت‌وگوهای عمومی‌ست.

***

امید به امکان تغییر

رفتار شکارگرانه می‌توانند آسیب‌زا و مخرب باشد. بسیاری از افرادی که چنین رفتارهایی را در خود شناسایی کرده‌اند، توانسته‌اند مسیر زندگی‌شان را عوض کنند. این کار آسان نیست، اما با کمک، آگاهی، و تمایل به مسئولیت‌پذیری، ممکن است.

رفتار شکارگرانه، بیش از آنکه پدیده‌ای دور از ما باشد، در دل زندگی روزمره جریان دارند. شناخت آن، تنها راه برای مقابله با آسیب نیست، ولی گامی برای احیای کرامت انسانی‌ست ‌ــ‌ هم برای قربانی، هم برای رفتارکننده.

نباید فراموش کرد که انسان بودن بدون انتخاب آگاهانه ممکن نیست، پس می‌توان تصمیم گرفت که شکارگر نباشیم.

کتابستان

گلشهر: خاطرات یک آواره

علی احمدی دولت

گلشهر: خاطرات یک زمین‌شناس

علی احمدی دولت

سیب و آسیب جنبش سبز

مهدی جامی

آینه‌خانه هویت ایرانی: رویا و روایت

مهدی جامی

کاکه تیغون در مسیر تاریخ

کاکه تیغون