مطابق تحقیق تازهای که انجمن روانشناسی آمریکا منتشر کرده، برخی صفات شخصیتی در زوال عقلیِ سالخوردگان نقش دارد. مثلا مطابق این تحقیق، افرادِ باوجدانْ کمتر احتمال دارد به زوالِ مغز یا دمانس مبتلا شوند. این آدمها همینطور در هنگام آسیبهای ملایمْ راحتتر بهبود پیدا میکنند. اما مثلا آدمهای روانرنجور که بیشتر مستعد استرس و اضطراب هستند، بیشتر احتمال دارد به زوال عقلی مبتلا شوند.
پژوهش مذکور بر اساس اطلاعات سالانهٔ حدود دو هزار بزرگسال طی مدت تقریبا دو دهه انجام شد تا رابطهٔ بین صفات شخصیتی و خطر زوال عقلی را پیدا کند.
تصور عمومی این است که شخصیتِ آدم بر طول عمرش تاثیر دارد.
نقش شخصیت
شخصیتِ شما مثل قطبنمای درونی عمل میکند. چون در تمام زندگیْ شما را به سمتِ رفتارها یا افکارِ خاصی سوق میدهد یا شما را از برخی رفتارها بر حذر میدارد؛ و این رفتارها و افکار در طول زندگی ممکن است به نفع یا ضررِ سلامت شما عمل کند و توانایی بهبودِ بدنتان و طول عمر شما را تحت تاثیر قرار دهد.
یک راهِ معمول برای ارزیابیِ شخصیت این است که افراد را بر اساس پنج صفت بزرگ شخصیت رتبهبندی میکنند. این پنج صفت عبارتند از: تجربهپذیری، وجدان (وظیفهشناسی)، برونگرایی، مطبوعیت، روانرنجوری.
همهٔ انسانها شخصیتی دارند ــ و دوست دارند زندگی کنند ــ و میدانند که ویژگیهای شخصیتیشان بر کیفیتِ زندگی و طول عمرشان تاثیر میگذارد. و این مسئله برای سیاستگذاران و پزشکان و محققانی که در حوزهٔ بهداشت عمومی کار میکنند حائز اهمیت است.
اخیرا رابطهٔ بین شخصیت و طول عمر بیشتر مورد توجه قرار گرفته و این برداشتِ کلی وجود دارد که شخصیتِ آدم نقش مهمی در طول عمرش دارد. مثلا به این خاطر که آدمهای باوجدان، که معمولا خیلی منظم و منضبط هستند، معمولا کمتر درگیر خشونت یا مصرفِ مواد میشوند. این افراد همینطور معمولا سبک غذایی سالمتر و تحرکِ بیشتری دارند. برعکس، آدمهای روانرنجور، که طبیعتا مستعد اضطراب و استرس هستند، بیشتر سمتِ راهحلهای کوتاهمدت مثل مواد مخدر، الکل یا خشونت میروند.
***
محققانِ برنامهٔ زوال حافظه در دانشگاه راش شیکاگو برای بررسی رابطهٔ صفات شخصیتی و سلامتِ عقلْ حدود ۲۰۰۰ شرکتکننده را تجزیه و تحلیل کردند. این برنامه، سلامت روانی و جسمیِ سالخوردگان (با میانگین سنی ۸۰ سال) را بررسی میکند. پژوهشِ مزبور از سال ۱۹۹۷ شروع شد که در آن زمان هیچ یک از شرکتکنندگان به دمانس مبتلا نبود.
افرادِ شرکتکننده نه فقط از نظر شخصیتْ ارزیابی میشدند، بلکه همینطور عواملی مثل جنسیت، تحصیلات و تاریخچهٔ بیماریهایی مثل عوارض قلبی، سکتهٔ مغزی، امراض عروقی، و افسردگیِ آنها هم در نظر گرفته شد.
بر اساس یافتههای محققان مزبور، به نظر میرسد زوال عقلْ روندی سه مرحلهای است: از «مغز سالم» به سمتِ «نیمهزوال» و نهایتا به سمتِ «زوال مغز». این محققان بهخصوص میخواستند امکان برگشتن از حالتِ نیمهزوال به مغز سالم را بررسی کنند.
کوچکشدنِ مغز و دیگر نشانههای زوال عقلی به استرسِ مزمن ربط دارد.
آنها از بین پنج صفت شخصیتی کلیدی، سه صفت یعنی وجدان، روانرنجوری، و برونگرایی را هدف گرفتند تا ببینند آیا بین این صفتها و ابتلاء به دمانس یا مصونیت از آن، رابطهای وجود دارد یا نه.
منافعِ انضباط یا دیسیپلین
نتیجهٔ بررسی قاطع بود: افرادِ باوجدان و وظیفهشناس که سازماندهی بهتری دارند، کمتر به زوال مغزی دچار میشوند، ولی آدمهای روانرنجور به سرنوشتِ عکس آن دچار میشوند.
اما در مورد افراد برونگرا موضوع قدری پیچیدهتر است. افرادِ خیلی برونگرا ایمنیِ خاصی در برابر زوال عقل ندارند. ولی این افراد وقتی به نیمهزوال میرسند، بیشتر امکانِ بهبود دارند. دلیلش شاید این باشد که این نوع آدمها بهخاطر برونگراییِ بیشتر، راحتتر میتوانند از دیگران کمک بگیرند. ولی بههرحال اگر این دسته افراد به دمانس مبتلا شوند، این مزیتْ دیگر کمکی به آنها نمیکند.
در کل، زنان کمتر از مردان مستعد ابتلاء به زوال عقلی هستند، و داشتنِ تحصیلاتِ بالاتر، خطر ابتلاء به اختلالِ عقلی را کاهش میدهد. ولی طول عمرِ آدمها ربطی به صفاتِ شخصیتیِ یادشده ندارد.
شخصیت تنها عامل نیست
مهمترین رابطهای که محققان یافتند، به شروع اختلالِ عقلی مربوط میشود. نقطهٔ شروعِ دمانس و روند مرگ، به هیچ صفتِ شخصیتیِ خاصی ربط ندارد.
با بررسی کلی نتایج این تحقیقات، معلوم شده افرادی که به مقدار اندک یا متوسطی از اختلال عقل دچار میشوند، شانس بهبود و برگشتن به حالت عادی دارند، و اینکه شخصیت آدم میتواند به بهبود یا وخامت این عارضه کمک کند؛ ولی وقتی دمانس شروع میشود، تاثیرِ شخصیت از بین میرود. از بین ۱۹۵۴ فردِ مورد آزمایش، فقط ۱۱۴ نفر از حالتِ دمانس به حالت نیمهزوال برگشتند، و فقط ۱۲ نفر بهطور کامل بهبود یافتند. از طرفی، ۷۲۵ نفر (یعنی ۳۷ درصد) از شرکتکنندگان در آزمایش، بعد از ابتلاء به اختلالاتِ اندک/متوسط، دوباره بهبود یافتند.
تحرک، انضباط، خلاقیت، و آرامشْ عناصر مهم طول عمر و سلامت جسم است.
***
در مورد دو صفت شخصیتی دیگر (یعنی: مطبوعیت و تجربهپذیری)، محققان نتوانستند تاثیر آنها را بر زوال عقلی مشخص کنند ــ هر چند میدانیم که هر دوی این صفات در ارتقای سلامت نقش دارند.
ضمنا بنا به گفتهٔ این محققان، در دوران سالمندی ممکن است شخصیت آدم تغییر کند، خصوصا در کسانی که مغزشان در روندِ تغییراتِ فیزیکی قرار گرفته است. در واقع گرچه بعد از سنِ ۳۰سالگیْ صفاتِ شخصیتیْ نسبتا ثابت است، در دورانِ پیشرویِ زوال عقلْ تغییراتِ شخصیتیِ مهمی شکل میگیرد.
در نهایت، این تحقیق و صدها تحقیقِ دیگر در مورد تاثیر شخصیت، ما را به یک نتیجهگیری مهمی رساند، و آن اینکه، اگر میخواهید طول عمر زیاد و بدنِ سالمی داشته باشید، بهتر است آدمی فعال، منضبط، خلاق، و خونسرد باشید.