ادبیات، فلسفه، سیاست

islamists

خبر مرگ اسلام سیاسی در خاورمیانه اغراق‌آمیز است

اسلام‌گرایان، مترصد بازگشت به قدرت

استیون کوک

بعد از قیام‌های موسوم به «بهار عربی»، دیدگاه کلی غرب این بود که اسلام‌گرایان تصمیم گرفته‌اند در جوامع بازتر و دموکراتیک وارد قدرت شوند. مثل تقریبا هر چیز دیگری در این ده سال، این تصور هم غلط از آب در آمد…

در سال ۱۹۹۹، زمانی که هنوز در قاهره زندگی می‌کردم، در جریان مراسمی با یک دیپلمات آمریکایی درباره مصر و همین‌طور علائق پژوهشی خودم درباره اسلام سیاسی صحبت می‌کردم. اواخر صحبت‌مان او به من گفت که «اسلام‌گرایی مرده است» چون دولت مصر بالاخره توانست افراطیونِ اسلامیست را کمرشکن کند، و گفت که نمی‌داند چرا دانشگاهیان به این موضوع این‌قدر علاقه نشان می‌دهند.

گمان کنم آن مامور وزارت خارجه امروز هم همان قضاوت را داشته باشد، چون چند سالِ گذشته برای اسلامیون خوب نبوده است. ولی اسلام‌گرایی نمرده است. درست برعکس. با توجه به شرایط غالب سیاسی و اجتماعی در خاورمیانه، اسلامیسم و به‌خصوص نوع افراطی‌اش احتمالا تهدیدی به‌مراتب بزرگ‌تر علیه رژیم‌های منطقه است.

بعد از قیام‌هایی که رهبران تونس و مصر و لیبی و یمن را ساقط کرد، دیدگاه کلی در واشنگتن و جاهای دیگر این بوده که اسلام‌گرایان تصمیم گرفته‌اند در جوامعی بازتر و دموکراتیک در منطقه وارد قدرت شوند. مثل تقریبا هر چیز دیگری در این برهه، پیش‌بینی‌های اندکی درست از آب درآمد. تابستان گذشته، جنبش النهضه در تونس، اصلی‌ترین هدف کودتای قیس سعید رئیس‌جمهور تونس بود که منجر به انحلال پارلمان ‌ــ‌ به ریاست راشد الغنوشی اسلام‌گرا شد ‌ــ‌ و بخش‌هایی از قانون اساسی را معلق کرد. از آن زمان، رئیس‌جمهور تونس قدرت خود را تحکیم کرده است.

در حالی که انتقال تونس به دموکراسی با موانعی روبه‌رو بوده و قیس سعید هم آن را بیشتر به قهقهرا می‌برد، در مراکش انتخابات عمومی برگزار شده است. در انتخابات عمومی مراکش، اسلامیونِ حزب عدالت و توسعه حذف شدند و ۱۱۳ کرسی از ۱۲۵ کرسی مجلس را از دست دادند، که به یک دهه سلطهٔ اسلام‌گرایان بر دولت خاتمه داد.

البته اسلامیست‌های مصر هم از سال ۲۰۱۳ در حال فرار بوده‌اند. یا کشته شده‌اند، یا زندانی شده‌اند، یا در تبعید زندگی می‌کنند؛ در لندن، دوحه قطر، واشنگتن، و استانبول؛ در تلاش برای تشدید مخالفت در دولت مصر ولی بدون هیچ تاثیر خاصی. هر چند داستان‌شان پیچشی یافت. رجب طیب اردوغان رئیس‌جمهور ترکیه و حزب عدالت و توسعهٔ او خود را رهبران مسلمانان جهان خواندند و به شاخه‌های مصری و سوری اخوان‌المسلمین و همین‌طور اعضای شاخه نظامی حماس در استانبول پناه دادند. اما بعد از یک دهه، سیاست خارجیِ بی‌جهتْ تهاجمی و تحریک‌آمیز دولت ترکیه به آخر خط خود رسید؛ با منزوی شدن ترکیه و بروز بحرانِ بدهی، اردوغان دنبال آشتی با امارات و مصر و عربستان و اسرائیل ‌ــ‌ که یک محور ضداسلامیسم است ‌ــ‌ رفت. بهایی که ترکیه باید بپردازد، به‌خصوص به مصر و اسرائیل، رهاکردن اخوان‌المسلمین و حماس است.

این‌طوری اخوان‌المسلمین و حماس و گروه‌های دیگر باید بروند به قطر که کماکان جایی برای میزبانی همهٔ فرقه‌های اسلام‌گراست، و به این ترتیب، دولت‌هایی که نمی‌خواهند مستقیما با آن‌ها گفتگو کنند هنوز به آن‌ها دسترسی دارند. این البته برای این گروه‌ها بد نیست، ولی با جایی که اسلامیون بعد از قیام‌های یک دهه پیش داشتند زمین تا آسمان فاصله دارد.

با همهٔ این‌ها، همان‌طور که اسلامیون در ۱۹۹۹ نمرده بودند، حالا هم نمرده‌اند.

اصلا معلوم نیست که مردم کشورهای مختلف تا چه اندازه با اسلام سیاسی مخالفند. مسلما در مراکش حزب عدالت و توسعه خرد شده است، ولی به‌خصوص با توجه به تفاوت‌های سیاست مراکش و قدرتِ سلطنت در تضعیفِ جهان‌بینی این حزب، نمی‌توان از این انتخاباتِ این کشور نتیجه‌گیریِ سراسری کرد.

در مصر، دولت و حامیانش به قول خودشان بزرگ‌ترین اعتراضات تاریخ بشر را در ۲۰۱۳ علیه محمد مرسی رئیس‌جمهور وقت و حزب عدالت و توسعهٔ اخوان‌المسلمین به راه انداختند، و همزمان عبدالفتاح السیسی با کودتایی به قدرت رسید. بی‌شک مردم با دولت مرسی مخالف بودند، ولی با توجه به این‌که اخوان‌المسلمین با جامعه مصر در هم تنیده است، به‌رغم تلاش‌های رژیم، این گروه کماکان اعتباری برای خود خواهد داشت.

در تونس جنبش النهضه مخالفان ایدئولوژیک جدی داشت، هرچند حزبش از درصد بالایی از حمایت مردم برخودار بود. مشکلات فعلی‌اش هم بیشتر از آن‌که ایدئولوژیک باشد، ناشی از دسیسه‌های دولت برای حفظ قدرت است (هرچند دولت هم از حمایت برخوردار است).

و در ترکیه، بیش از آن‌که مسئلهٔ این گروه‌ها اردوغان و ترکِ جهان‌بینی‌اش باشد، واقعیت این است که تروریست‌های اخوان‌المسلمین مصر و حماس قربانی مشکلات اقتصادی داخلی و ژئوپولیتیک ترکیه شده‌اند.

شکی نیست که موانعِ پیش روی اسلامیونْ جدی است، ولی این گروه‌ها خوب می‌دانند که زمان کافی در اختیار دارند.

شاید فعلا در ظاهر راه‌شان را گم کرده باشند و کهنه به نظر آیند، ولی خودشان را سازگار خواهند کرد و تکامل خواهند یافت. به عبارتی، بعید است که این‌ها از مبارزات خود دست بکشند. هرچند شاید برای ناظرانِ غیرکارشناس عجیب باشد، ولی رژیم‌های خاورمیانه درواقع به روش‌هایی به اسلامیست‌ها کمک هم می‌کنند. همهٔ مشکلات سیاست عربی که باعث جذابیت اسلامیون شد هنوز به قوت خود باقی‌ست، یا با ظهور دیکتاتوری‌های پساانقلاب بدتر هم خواهد شد.

فرصت اقتصادی کماکان اندک است، راه‌های بیان سیاسی بسته است، رهبرانْ افق‌های جذابی برای آینده ندارند، و سرکوبِ وحشیانه مشخصهٔ کنترل سیاسی خواهد بود.

این بدان معنا نیست که اسلام‌گراها الگوی دموکراسی خواهند بود. بلکه تا وقتی بین وعده‌های دولت‌ها و تجربهٔ زندگیِ روزمرهٔ مردم اختلافِ مستمر وجود داشته باشد، اسلامیست‌ها از فرصت‌های بالقوه برخوردار خواهند بود.

درعین‌حال، هر چه‌قدر گروه‌های اسلامی تکامل پیدا می‌کنند و خود را سازگار می‌کنند، دولِ منطقه یک قدم جلوتر هستند.

رهبران منطقه مصمم‌اند که به‌هیچ‌وجه اجازه ندهند آن‌چه در سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲ رخ داد دوباره اتفاق بیفتد. مسلما در بضی جاها مثل کویت و اردن و حتی حالا اسرائیل، اسلامیون به قدرت دسترسی دارند، ولی دسترسی به معنای توانایی استفاده از آن نیست. بلکه این گروه‌ها تابعِ نظامی هستند که می‌خواهد آن‌ها رام نگه دارد.

در جایی مثل مصر، اخوان‌المسلمین حتی این فرصت را هم ندارد، چون آشتی آن چیزی نیست که السیسی حتی بخواهد به آن فکر کند. تونس با مصر خیلی فاصله دارد، ولی سعید ابلهانه سعی می‌کند مطابق قواعد بازی کند. در حالی که اسلامیون (و دیگر نیروهای مخالف) در خاورمیانه راه‌های هرچه کمتری برای بیان نارضایی‌های خود و صیقل‌دادن به ایدئولوژی خود پیدا می‌کنند، این شرایط به افراطیون فرصت می‌دهد تا جای خالی را پر کنند؛ که این لاجرم به خشونت منتهی می‌شود.

منتقدان می‌گویند که تمرکز بر تعامل بین دولت و فضای سیاسی، باعث دست‌کم گرفتن مولفه‌های ایدئولوژیکِ خشونت می‌شود. جهان‌بینی مسلما بخشی از مسئله است، ولی جاذبهٔ ایدئولوژی همچنین ناشی از سیاست است.

شاید عجیب‌ترین چیز دربارهٔ جایگاه فعلی اسلامیون در منطقه و رابطهٔ‌شان با حکومت و افراطیون، نوعی حس آشناپنداری باشد. شاید همین مقاله را با کمی تغییر می‌شد در سال ۱۹۹۵ یا ۲۰۰۵ هم نوشت. از آن سال‌ها تغییرات زیادی در خاورمیانه رخ داده است، ولی اسلام‌گرایان و سیاست در برابرِ ترقی مقاومت می‌کنند. دیپلمات‌ها و کارشناسان باید حواس‌شان باشد که اعلام مرگِ اسلام‌گراییْ هم اغراق‌آمیز است و هم این خطر را در پی دارد که به داوریِ غلطِ دیگری از سوی آمریکا دربارهٔ خاورمیانه منجر شود.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش