اگر پیش از این از شما میپرسیدند شادترین جای دنیا را تصور کنید، کجا به ذهنتان خطور میکرد؟ ساحلی اقیانوسی با آبی زلال، یا خیابانی شلوغ پر از فروشگاه و رستورانهای اعیانی؟ یا خیابانی که مردم از رقصیدن در آن نترسند؟
ولی احتمالا فنلاند به ذهنتان خطور نمیکرد: جایی که سرمای زمستانش تا مغز استخوان را میسوزاند، و معروف است که مردمش درونگرا هستند، و غذاهایشان پر است از آرد چاودار و شیرین بیان.
ولی مطابق «گزارش جهانی رضایت» که سازمان ملل منتشر میکند، فنلاند شادترین ملت دنیاست. فنلاند ثروتمندترین کشور نیست، و توریستیترین کشور دنیا هم نیست. پس چه چیز متفاوتی دارد؟
چه عواملی دخیل است؟
فنلاند به خاطر سوناهای فراوانش هم مشهور است. در این کشور ۵٫۳ میلیون نفری، ۲ میلیون سونا وجود دارد؛ اما سونا جزو معیارهای خوشبختی گزارش سازمان ملل نیست. گزارش جهانی رضایت از سال ۲۰۱۲ از دادههای نظرسنجی جهانی گالوپ برای رتبهبندی رضایت ملتهای دنیا استفاده میکند که از بیش از ۱۶۰ کشور به دست میآید.
در این گزارش برای ارزیابی زندگی از تکنیک نردبان کانتریل استفاده میشود. از پاسخدهندگان خواسته میشود نردبانی با ۱۰ پله را در نظر بگیرند. بهترین زندگیِ ممکن در بالای نزدبان است و بدترین زندگیِ ممکن اصلا جای پایی روی نردبان ندارد. از آنها خواسته میشود زندگی فعلیشان را با استفاده از این نردهبان از صفر تا ۱۰ نمره بدهند. پژوهشگران نتایج نظرسنجی را مقایسه میکنند و نقش عوامل تاثیرگذار را برآورد میکنند ــ چیزهایی مثل سخاوت، حمایت اجتماعی، و طول عمر.
از موارد دیگری که در تحقیق گنجانده میشود، میزان عواطف مثبت و منفی است، مثل خنده، نگرانی و امثالهم. در این تحقیق معلوم شد که میزان عواطف مثبت در سطح دنیا سه برابر عواطف منفی است.
در جدیدترین گزارش که سالِ ناراحتکنندهٔ ۲۰۲۰ را مورد توجه قرار داده، محققان همینطور رابطهٔ بین اعتماد و رفاه را مد نظر قرار دادند. دلیلش این بود که به عقیدهٔ کارشناسان، اعتماد و هنجارهای همکاریِ اجتماعی نه تنها همکاری را تسریع میکند (که این به نوبه خود حس شادی شهروندان را ارتقاء میدهد)، که همینطور به مردم نشان میدهد دیگران تا چه اندازه حاضر و آمادهٔ کمک و اقدامات بشردوستانه برای آنها هستند. یعنی وقتی مردم میدانند که از دوستی و خدمتِ دیگران برخوردارند، احساس خوشبختی بیشتری دارند.
مسئله، کیفیت زندگی است
با این روشِ تحلیل میتوان دید که چهطور فنلاند که در نگاه اول مدعی عنوان اولی به نظر نمیرسید، میتواند شادکامترین ملت جهان باشد. فنلاند تصویر یک زندگی مرفه و راحت (خانههای مجلل، زندگی بیدغدغه، آفتاب گرم) را به ذهن متبادر نمیکند، ولی مردم این کشور سخت تلاش کردند تا شیوههایی را نهادینه کنند که زندگی روزمره را رضایتبخش میکند.
در واقع شادکامیِ فنلاندی که ما میشنویم، به رقص و آواز و خنده یا خوشحالیِ ظاهری ربطی ندارد. اگر اینها را معیار خوشبختی بدانیم، آنها خوشبختترین نیستند. بلکه مسئله، کیفیتِ زندگی است؛ یعنی: آیا بر زندگی خود کنترل دارید؟ حق انتخاب دارید؟ وقتِ گذارندن با خانوادهٔ خود را دارید؟ احساس امنیت دارید؟ آیا میتوانید در جامعه مفید و سازنده باشید؟
دو عاملِ بالقوه در فرهنگ فنلاند وجود دارد که جامعه را به این سطح از کیفیت زندگی سوق میدهد: اول، چیزیست که فنلاندیها به آن میگویند «سیسو»، و دوم، حس اعتماد جمعی.
تعریفِ سیسو شاید راحت نباشد، ولی آن را به «عزم» و «استقامت» و «اراده» ترجمه کردهاند، که معنای آن را کامل نمیرساند. برخی سیسو آن را اینگونه توصیف میکنند: استعدادی عمومی برای عملکردن که به آدمها امکان میدهد بر موانع ذهنی یا جسمی غلبه کنند.
به بیان دیگر، سیسو همان استقامتِ درونی است که به نویسندهای کمک میکند کتابی دشوار را تمام کند یا یک دوندهٔ ماراتن رقابت خود را به پایان برساند. وقتی این انرژی در سطح ملی جمع میشود، به عزمی نیرومند بدل میشود که به فنلاندیها امکان میدهد بر مشکلاتشان غلبه کنند.
اغلب سیسو را عامل فرهنگی حیاتیای میدانند که فنلاندیها با کمک آن توانستند ارتش متجاوز و بزرگ شوروی را در جنگ زمستانه در ۱۹۴۰ شکست دهند.
همینطور، با نگاه به ذهنیت جمعی مردم فنلاند متوجه میشویم که مردم این کشور سخت تلاش کردند تا مدلهای اداری و سیاسی خود را بر اساس اعتماد متقابل بسازند. نتیجهٔ کار واضح است. فنلاندیها جزو ملتهایی هستند که بالاترین میزان اعتماد را در دنیا دارند ــ هم به خودشان و هم به دولتشان. برای فنلاندیها، اشتیاق به اینکه عضوی خلاق از جامعه باشند، نه تنها میلی نیرومند است، بلکه در برنامههای اجتماعی مهم کشورشان نهادینه شده است. امروز فنلاند نرخ فقر پایینی دارد، شاخصهای سلامتش بالاست، در برابری جنسیتی پیشروست، و یکی از بهترین نظامهای آموزشی دنیا را توسعه داده است.
خوشبختی یا رضایت؟
اما سیسو و اعتمادِ جمعی چگونه منتج به خلق شادترین کشور جهان میشود؟
با عنصرِ اعتماد شروع میکنیم. بنا به پژوهشهای علمی، حس اعتماد باعث ترشح هورمون اکسیتوسین در مغز میشود که به «هورمون عشق» هم معروف است. مغزِ سرشار از اکسیتوسین نه تنها حس بهتری در ما ایجاد میکند، بلکه باعث بروز رفتارهای جامعهدوستانه در ما میشود و حس ارتباط و پیوستگی با دیگران را در ما برمیانگیزد.
فنلاندیها با عنصر اعتماد، به عنوان مولفۀ مهمی از هویت ملیشان، به دنبال اهداف جمعی و برنامههای اجتماعی میروند. اعتماد عمومی به ترویج رفتارهای جامعهدوستانه منجر میشود. ماحصل آن، حس خوشبختی یا دستکم حس رضایت در زندگی است.
برای برخی فنلاندیها باور اینکه خوشبختترین مردم دنیا باشند سخت است و معتقدند که این بیشتر حس رضایت است تا خوشبختی.
ضمنا نقش سیسو در شادکامیِ فنلاندیها نقشی غیرمستقیم است. در واقع کسانی که مستقیم دنبال خودِ سعادت میروند، شاید کمتر از کسانی که غیرمستقیم دنبالش میروند، خوشبختی را مییابند.
یعنی فنلاندیها به جای آنکه سعادت را معیارِ ایدهآل خود قرار دهند، سیسو را شیوهٔ زندگی خود قرار میدهند. آنها از خودشان توقع دارند سخت تلاش کنند تا بر موانع ذهنی و مادیِ پیشرویشان فائق آیند. آنها انتظار ندارند مسیرشان آسان باشد، و آمادۀ تحمل شکست و گاهوبیگاه رنج هستند. اما در این راه، آنها به جای تمرکز روی خود خوشبختی، دنبال مشغلههایی میروند که زندگی را معنادارتر میکند. به این روشْ شادکامیِ بیشتری در مقایسه با سعادتجوییِ مستقیم حاصل میشود.
خوشبختیْ نقطهای مشخص نیست که تا پیش از رسیدن به آن ناکام هستید و بعد از رسیدن به آن کامیاب به حساب آیید. بلکه شادکامی یک زنجیره یا سلسله است. یک سفر مادامالعمر است، و با این نگاه میتوانید توقعات واقعگرایانه از ممکنات داشته باشید.
چه درسی میتوان آموخت؟
یک نکته را نباید فراموش کرد: حس خوشبختیْ عاطفهای بسیار پیچیده است و برای همین پژوهش دربارهٔ آن بسیار دشوار است. سعادت مثل زیبایی سلیقهای است، وقتی آن را میبینی یا تجربه میکنی، آن را میشناسی.
اگر گزارش جهانی رضایت بر اساس معیارهای متفاوتی تنظیم میشد، به نتایج متفاوتی میرسید. مثلا اگر سرانهٔ تولید ناخالص داخلی را حساب میکردند ــ که معیار خوبی برای خوشبختی نیست ــ لوکزامبورگ در رأس فهرست کشورها قرار میگرفت. اگر بیانِ عواطفِ مثبت را بیشتر ملاک قرار میدادند، پاراگوئه و کاستاریکا اول میشدند. و اگر به سلامت روان نگاه میکردند، فنلاند همتراز با آمریکا بود چون هر دو کشور میزان افسردگی مشابهی دارند.
به قول کارل ساگان منجم شهیر آمریکایی: امرِ مبهم و کِیفی را به اشکال مختلفی میشود نشان داد.
با همهٔ این اوصاف، درسی که از فنلاند و گزارش جهانی رضایت میشود گرفت این نیست که خوشبختی با سبک زندگی فنلاندی حاصل میشود: پر از سونا، سوسیس گوشت گوزن، نوشیدنیخوردن با لباس زیر. حتی به این معنا نیست که سیسو رمز سعادت در این دنیاست.
درس اصلی این است که شادکامی لزوما با کمال حاصل نمیشود؛ با زندگی مجلل عاری از نگرانی و مشکلات حاصل نمیشود. بلکه شادکامی همینطور محصول تداوم و استقامت در مسیر اهداف زندگی واقعی، و یافتنِ راههاییست که اعتماد بیشتری در محیط زندگیمان و بهطور کلی جامعهٔ ما ایجاد کند. زندگی شاد هر شکلی به خود بگیرد، بر عهدهٔ خود فرد یا اجتماع یا ملت است که دنبال آن برود.