ادبیات، فلسفه، سیاست

taliban

آپارتاید جنسی: درس‌های طالبان علیه زنان

سث فرانتسمن

داستانِ طالبان شبیهِ معاملهٔ اتمی ایران است. غرب و آمریکا فریبِ روایتِ «میانه‌روها» را خوردند که در خودِ غرب ساخته و پرداخته شد. داستانِ طالبان را به ما «فروختند»، همان‌گونه که داستان رژیمِ ایران را به ما «فروختند»…

ممنوعیت تحصیلات دانشگاهی زنان در هفته گذشته و بعد از آن، ممنوع‌الکاریِ زنان در سازمان‌های محلی و خارجی، بخشی از آپارتاید جنسیِ خزنده‌ای است که طالبان طی یک سال و اندی گذشته در حال پیاده کردنش بوده‌اند.

حملات جدید به حقوق زنان، بعد از پایان جام جهانی قطر شروع شد، که جای تعجب هم نیست، چون قطر از حامیان اصلی طالبان و سال‌ها میزبان آن‌ها و از عاملان بازگشت طالبان به قدرت بوده است.

وقتی طالبان به قدرت برگشتند، به همگان اطمینان می‌دادند که افراط‌گراییِ نسل‌کُشانهٔ دینیِ قبلی‌شان دیگر منسوخ شده است؛ و خود را متحدی «میانه‌رو» علیه داعش جلوه می‌دادند.

سرانِ طالبان سوار بر جت‌های تجملی مدام مشغول سفرهای خارجی به کشورهایی چون روسیه بودند، و از زندگی مجلل در «تبعید» لذت می‌بردند، و می‌توانستند به دوحه و کشورهای دیگر سفر کنند، و از حمایت ایران و پاکستان برخوردار بودند، و در چین و جاهای دیگر از آن‌ها پذیرایی می‌شد.

‌‌

بازگشتِ مهندسی‌شده

بازگشت طالبان مهندسی‌شده بود و عوامل مختلفی در پسِ آن بود.

اول آن‌که آمریکا می‌خواست هر طور شده از افغانستان برود. بایدن از سال‌ها پیش این را می‌خواست و وقتی به قدرت رسید، وارثِ توافقِ دولت ترامپ با طالبان شد، و با آن موافق بود. طالبان هم برای بازگشت کاملا مهیا شده بودند.

در دههٔ ۱۹۹۰ که این گروه در بحبوحهٔ جنگ داخلی به قدرت رسید، توحشْ امری عادی بود. آن‌ها بخشی از اسلامیونِ قدرت‌طلب بودند که به قدرت رسیدند، و از حمایت القاعده و افراطیون خارجی هم برخوردار بودند.

امارت اسلامی دههٔ ۱۹۹۰، حکومت دینیِ وحشیِ موردنظر اسلامیونِ افراطی بود. مثل سال‌های اول کمونیسم در جماهیر شوروی یا سال‌های اول نازیسم در آلمان: وحشیانه و پر هرج و مرج.

پس از سقوط به دست آمریکا، طالبانی که بیست سال بعد برگشتند، مردانی مسن‌تر بودند. دیگر عده‌ای جوان متعصب که تازه از اردوگاه‌های پاکستانی سر در آورده باشند نبودند.

این مردان زندگیِ مجللی را در تبعید تجربه کردند. این‌ها با قدرتِ بسیار بیشتری به یک افغانستانِ بسیار باثبات‌تر برگشتند. آمریکا به بازسازی افغانستان کمک کرده بود. طالبان هدیهٔ جدیدی دریافت کرد که آمریکا و بقیهٔ کشورها از جمله قطر و پاکستان و ایران و روسیه و چین برایش مهیا کردند.

اما طالبانِ جدید، تبلیغاتچیِ ماهری هم هستند. برای همین با سی.ان.ان و ژورنالیست‌های زن مصاحبه می‌کنند. در واقع عمداً با زنانِ ژورنالیست مصاحبه می‌کنند تا پیامِ اصلاحاتِ دروغین را به دنیا مخابره کنند.

مثلا کریستیان امانپور از قول سرانِ طالبان از جمله سراج‌الدین حقانی گزارش می‌داد که «به زودی خبرهای خوبی» در راه است و آن‌ها قول داده‌اند که دختران به لیسه‌ها (دبیرستان‌ها) برخواهند گشت. کلاریسا وارد هم به مناسبت اولین سالگرد تسخیر کشور به دست طالبان با عبدالقهار بلخی سخنگوی وزارت خارجه طالبان مصاحبه کرد.

طالبانِ جدید خود را میانه‌رو جا می‌زنند

طالب‌ها خود را میانه‌رو و دوست‌دارِ حقوق زنان جلوه دادند. با زنان مصاحبه کردند و میزبانِ ژورنالیست‌های زن بودند. این طالبانِ جدید بود.

رسانه‌ها هم حتی اخبارِ مثبت دربارهٔ طالبان منتشر کرده‌اند. مثل یورونیوز که پارسال گزارش داد یک زنِ نیوزلندیِ باردار که به خاطر محدودیت‌های کرونایی نمی‌توانست به وطنش برگردد، دستِ کمک به سوی طالبان دراز کرده و حالا در افغانستان ساکن است.

ولی حالا دیگر طالبان همان چیزی را که ما همیشه می‌دانستیم عیان کرده‌اند: این‌که طالب‌ها فعال حقوق زنان و میانه‌روهای ترقی‌خواه و بافرهنگ نیستند؛ آن‌ها همان چیزی هستند که همیشه بودند. آن‌ها می‌خواهند زنان را کاملا از انظار عمومی محو کنند؛ همان کاری که قبلا کردند.

این رژیم یک آپارتاید جنسیِ کامل است، ولی تدریجی پیاده می‌شود ‌ــ‌ با یک بوروکراسیِ خردکننده. آپارتایدِ آفریقای جنوبی هم همین‌طوری شکل گرفت.

بد نیست یادی کنیم از گزارش نیویورک تایمز در سال ۱۹۸۵ دربارهٔ آفریقای جنوبی:

«سیستم آپارتاید یا تفکیک نژادی در آفریقای جنوبی دو بخش است. یکی آپارتایدِ خُرد و دیگری آپارتایدِ کلان. منظور از آپارتایدِ خرد یعنی تفکیک و تبعیض در زندگی روزمره: در توالت‌ها، رستوران‌ها، واگن قطار، اتوبوس‌ها، استخرها، و دیگر مکان‌های عمومی. اما «تفکیک و نابرابری» در قانون پذیرفته شده و به‌طور گسترده اعمال می‌شود. برخلافِ آپارتایدِ خرد، آپارتایدِ کلانْ سیستمی کاملا منحصربه‌فرد از قوانینِ تبعیض‌آمیز است که آزادی فردیِ تمامِ سیاهان آفریقای جنوبی را سلب می‌کند و آن‌ها را از نمایندگی سیاسی در دولت باز می‌دارد ‌ــ‌ دولتی که تمام جوانبِ حیات‌شان را کنترل می‌کند.»

در واقع طالبان در حال پیاده کردنِ هر دو آپارتایدِ خرد و کلان علیه زنان هستند. کاری که همیشه انجام داده‌اند.

طالبان هیئت‌های تماماً مردانه را به مذاکرات اعزام می‌کردند و معلوم بود که رژیمِ جدید چه شکلی خواهد بود. ولی رسانه‌ها و رهبران غربی که می‌خواستند آن‌ها برگردند و جنگ را بی سر و صدا تمام کنند، ما را به آرامی با بازیِ «طالبان جدید» فریب دادند.

هیچ کس نمی‌خواهد قبول کند آمریکا میلیون‌ها دلار و جان‌های زیادی را تلف کرد تا بعد برای طالبان فرش قرمز پهن کند که به قدرت برگردند. آمریکا افغانستان را گرفت و در شکل بهتری از آن‌چه بود به طالبان تحویل داد و طالبان را قادر ساخت که امروز کنترلِ به مراتب بیشتری بر کشور داشته باشد.

البته همهٔ تقصیرات به گردن آمریکا نیست. مقامات ورشکستهٔ دولت جمهوری که از کابل فرار کردند هم مقصرند. خیلی‌های دیگر هم مقصرند، از جمله کشورهایی مثل قطر که میزبان طالبان بودند و راه بازگشت آن‌ها را هموار کردند.

نسل کاملی در افغانستان (دست‌کم در کابل) با وعده‌های حقوق بشر و حقوق زنان بزرگ شدند. اما این نسل شکست خورد. کسانی که در زمان تهاجم آمریکا در افغانستان به دنیا آمدند، در ۲۰ سالگی شاهد خروج آمریکا بودند. هر وعده‌ای به آن‌ها داده شد، بر باد فنا رفت.

غرب به قول خود عمل نمی‌کند و هر آن‌چه دربارهٔ «توانمندسازی» و چیزهای دیگر می‌گوید حرف مفت است. امروز با یک اشارهٔ قلم می‌توان تمام مردم افغانستان را از کار و تحصیل محروم کرد. و دانشگاه‌هایی که با پولِ دموکراسی‌ها در افغانستان ساخته شد، حالا ماموریت‌شان شده ممنوعیتِ تحصیل زنان و اجرای قوانین رژیم.

از این تجربه چه آموزیم؟

اول آن‌که داستانِ طالبان شبیهِ معاملهٔ اتمی با رژیم ایران است. غرب و آمریکا فریبِ روایتِ «میانه‌روها» را خوردند که در خودِ غرب ساخته و پرداخته شد. داستانِ طالبان را به ما «فروختند» و داستان رژیمِ ایران را هم به ما «فروختند»؛ مثل فروش یک کامیون یا ادکلن.

تبلیغاتچی‌ها این گونه رژیم‌ها را به مردم «می‌فروشند»، و این‌گونه بود که به ما قبولاندند طالبان عوض شده‌اند. همین پارسال بود که اعضای گروه با جت به نروژ پرواز کردند و همچون دولتی عادی از آن‌ها میزبانی شد. آن‌ها با هیئتی تماما مردانه در نروژ فرود آمدند تا دربارهٔ «حقوق بشر» گپ بزنند. این‌گونه است که آن‌ها را سفیدشویی می‌کنند. امروز نروژ ممنوع‌الکاریِ زنان در سازمان‌های غیردولتی را شدیدا محکوم کرده است. ولی دیگر خیلی دیر شده است.

درس دومی که باید بگیریم این است که گروه‌هایی مثل طالبانْ شانسی به قدرت نمی‌رسند. این گروه‌ها را پرورش می‌دهند تا به قدرت برسند. قطر میزبانِ طالبان و مذاکرات با آمریکا بود. دستِ یاریِ دوحه پُشتِ طالبان بود، و در نتیجهٔ مذاکرات تاثیر گذاشت. دوحه همین نقشِ میزبانی را برای دیگر افراطیون از جمله حماس هم بازی کرد.

هر کسی که به آیندهٔ کرانهٔ باختری فکر می‌کند باید به سقوط کابل توجه کند، و این‌که چگونه طالبان با حمایت مخفیانهٔ دیگر دولت‌های منفعت‌طلب به قدرت بازگشتند. چین، روسیه، ایران، قطر، ترکیه ‌ــ‌ این‌ها کشورهایی هستند که منتظر بازگشت گروه‌های افراطی به قدرت و افزایش نقش‌شان در جاهایی مثل غزه و کابل و ادلب هستند.

سرانجام، غرب باید خودفریبی را کنار بگذارد. غرب به ظهور و سقوط دولت کابل کمک کرد. هیچ کس واقعا دولت افغانستان را مسئول ندانسته است. بلکه اجازه دادند از درون فاسد شود تا این‌که به خانه‌ای پوشالی تبدیل شود و منتظر بازگشت طالبان باشد.

مثلا، اپوزیسیونِ افغانستان امروز ضعیف‌تر از سال ۲۰۰۱ است. در آن موقع دست‌کم ائتلاف شمال نیروهای مسلح واقعی داشت و از حمایت برخوردار بود. این بار یک دولت کامل را به طالبان هدیه دادند که برای آن‌ها مهیا شده بود. قربانیان همهٔ این‌ها، زنان و اقلیت‌های افغانستان هستند.

هزاره‌ها دوباره کشتار شده‌اند. زنان ذره ذره از هر گوشهٔ جامعه بیرون رانده شده‌اند. وانگهی، تمام این‌ها محصول خودفریبی و دستگاه تبلیغاتیِ کارآمدی بود که بازگشت طالبان را میسر ساخت.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش