هم بله و هم خیر: برای هر دو جواب، دلایل معقولی وجود دارد.
نیکلاس کار نویسند آمریکایی در کتاب تاثیرگذارِ «اینترنت با مغز ما چه میکند؟» توجه عمومی را به سوالاتی عمیق معطوف کرد که ما هنوز نتوانستهایم آنها را بهخوبی درک کنیم: آیا اینترنت ما را خنگ و کمهوش میکند؟ آیا این این فناوری منجر به افتِ شناختی یا تضعیف ما میشود؟ نیکلاس کار بر اینترنت تمرکز کرد ـــ فناوریای که اصولا خودش هوشمند نیست، بلکه درواقع یک زیرساختِ ارتباطاتیِ همهمنظورۀ دیجیتال است که حجم زیادی از اطلاعات را دراختیار کاربران شبکه قرار داد. از وقتی کتابِ خودم «بازمهندسی انسان» که با همکاری اِوان سلینگر نوشتم منتشر شده است، بارها از خودم پرسیدم: آیا فناوریِ هوشمند دارد ما را خِنگ میکند؟ اولین واکنش من، مطرحکردن چند سوال تازه بود: آیا فناوری واقعا میتواند باهوش باشد؟ آیا سوالِ واقعیِ تو این است که استفادۀ ما از فناوریهای خاصی، ما را خِنگ میکند؟ آیا منظور تو، شرکتهای فناوری است؟
بالاخره به سوال اصلی برگشتم و مثل یک حقوقدادن جواب دادم که: بستگی دارد؛ بهنوعی هم بله و هم خیر. قبل از پرداختن به آن، باید بپذیریم که نباید این قضیه را سیاهوسفید ببنیم ـــ یعنی باهوش درمقابل کمهوش یا خنگ ـــ چون این نگاهی تکبعدی و اشتباهی مفهومیست. انواع و اقسامِ هوش وجود دارد و نحوۀ تاثیرِ فناوری بر آنها بسیار متفاوت است. البته بعد از کمی سردرگمی، جوابم بله بود. من معتقدم وقتی فکرکردن را به دیگران میسپاریم و محضِ راحتطلبی، انجامِ سادهترین امور زندگیمان را به تکنولوژیِ مثلا هوشمند واگذار کنیم، احتمالا به خِنگترشدنِ خودمان کمک میکنیم.
اینترنتْ حجمِ ظاهرا نامحدودی از داده، متن، عکس، ویدیو و اطلاعاتِ خام دیگر را در اختیارمان قرار میدهد که در تئوری میتواند اطلاعاتمان را تقویت کرده و ما را باسوادتر کند و بر مهارتهایمان بیفزاید، یا اطلاعاتِ کاربردی را در اختیارمان قرار دهد. شاید این کمک کند که قدرتِ تصمیمگیری ما، نحوۀ تفکرمان، بررسیِ تبعیضاتمان، و امثال این را بهبود ببخشیم.
ولی آیا واقعا ما چنین استفادهای از اینترنت میکنیم؟ اصلا کسی اینکار را میکند؟ واقعا چهکسی باهوشتر شده است؟ و چگونه؟ و در چه زمینهای؟ آیا من و شما و افراد خانوادۀمان طوری با این حجمِ ظاهرا نامحدودِ اطلاعاتِ خام کار میکنیم که ما را توانمندتر یا هوشمندتر میسازد؟ یا اینکه ما هر روز داریم کارهای بیشتری را برونسپاری میکنیم؟ آیا ما بدونِ فکر، از کُدهایی که دیگران نوشته یا طراحی کردهاند پیروی میکنیم؟
خیلی راحت ممکن است باور کنیم که داریم با کمک ابزارهای دیجیتالْ روزبهروز باهوشتر میشویم، ولی درواقع، این توهمی بیش نیست ـــ توهمی زادۀ تبلغیات تجاری برای اینکه مقاومتِ ما را درهم بشکند. وقتی کسی میگوید که موبایلْ ذهنش را تقویت کرده یا با کمکِ موبایلش فکر میکند، من میپرسم چیکسی دارد فکر میکند: شما یا تکنولوژی؟
آیا این افراد ذهنِ خودشان را در دسترسِ دیگران قرار ندادهاند. وقتی از جیپیاس استفاده میکنید، واقعا چهکسی دارد مسیرتان را تعیین میکند؟ چهکسی به چه اطلاعات دسترسی دارد؟ آیا با کمکِ جیپیاسْ آدمِ باهوشتری هستید؟ وقتی مسیریابی و آگاهیِ محیطیِ خودتان را برونسپاری میکنید، این چه تاثیری بر تواناییهای خودتان میگذارد؟ مطمئنا گوگل یا وِیز دربارۀ شما و محیطتان و حتی افرادِ دور و برتان اطلاعاتی کسب میکنند. این شاید خوب یا بد باشد، اما بههرحال باعث تقویت ذهن یا هوشتان نمیشود.
حالا دیگر همه میدانیم که بسیاری از شرکتهای فناوری دیجیتال، اطلاعات زیادی دربارۀ ما دارند: شرکتهای تبلیغاتی، شرکتهایی مثل کمبریج آنالیتیکا، پلتفرمهای بزرگ اینترنتی و از این قبیل شرکتها. آنها اطلاعات زیادی کسب میکنند و درنتیجه قدرت زیادی هم دارند. اما آنها عمدتا به اطلاعاتِ خام وابستهاند. آنها با مصرف این اطلاعاتِ خامْ هوشمندتر نمیشوند.
شرکتهای دیجیتال با گردآوری و پردازش دادهها به اطلاعاتِ کاربردی ارزشمندی دست پیدا میکنند. بیشتر این دادهها دربارۀ نحوۀ پاسخ ما به محرکهای مختلف است. همین اطلاعاتِ کاربردیْ منشاءِ قدرت این شرکتهاست.
آنها با گردآوری انبارههای عظیمی از دادهها، که با کمک فناوری شبکههای دیجیتال شکل گرفتهاند، به اطلاعات کاربردی دست پیدا میکنند. هر اتفاقی که در اینترنت رخ دهد ـــ همۀ معاملات و تراکنشها و ارتباطات و غیره ـــ نوعی داده محسوب میشود. همۀ فعالیتهای ما داده تولید میکنند. شرکتهای دیجیتال با گردآوری و پردازش دادهها به اطلاعاتِ کاربردی ارزشمندی دست پیدا میکنند. بیشتر این دادهها دربارۀ نحوۀ پاسخ ما به محرکهای مختلف است. همین اطلاعاتِ کاربردیْ منشاءِ قدرت این شرکتهاست. مثلا ممکن است آنها برمبنای اطلاعاتِ بهدستآمده، خدماتشان را طوری طراحی کنند که مشتریانشان رفتارهای مطلوبِ آنها را از خود بروز دهند. یا ممکن است اطلاعاتی را دربارۀ نحوۀ رفتار مصرفکنندگانْ به شرکتهای دیگر بفروشند. کارهای زیادی میتوانند بکنند اما نتیجه این است که شرکتهای دیجیتال هرروز هوشمندتر، توانمندتر، و پرنفوذتر میشوند.
ولی من و شما چهطور؟ آیا ما هم باهوشتر میشویم؟ آیا ما ذهنمان را تقویت میکنیم و نتیجتا هوش و مهارت بیشتری کسب میکنیم؟ کدام مهارتها واقعا ارتقا مییابند؟ آیا اصلا از این مهارتها استفادهای میکنیم؟ اگر چنین است، برای چه هدفی؟ کدام اطلاعاتِ کاربردیْ کیفیت زندگیتان را افزایش میدهد؟
خوب که فکر میکنم، هنوز تردید دارم. بازهم حقوقدادنِ درونم ظاهر میشود و نمیتوانم به هیچ ارزیابیِ قطعی برسم. آیا این ناشی از ظرفیتِ فکر خودم هست یا ناشی از کمبود شواهد تجربی، یا دلیل دیگری دارد؟
اینترنت وعده میداد که در هر زمان و مکانی که اراده کنیم، دانشی به عظمتِ کتابخانۀ اسکندریه را فیالفور دراختیارمان قرار دهد؛ ولی خیلی خیلی بیشتر از این به ما داد. این آدم را یاد داستانِ فاوست میاندازد که در ازای علم، روحش را به شیطان فروخت. اگر چیزهایی که از دست میدهیم (مثل روح و انسانیت و غیره) را درنظر نگیریم، حتی معلوم نیست که علمِ موعودِ اینترنت در دسترس ما قرار گرفته باشد، و بههرحال بهنظر میرسد که به تاثیر از فناوری هوشمند، تواناییهای فکریِ بسیاری از ماها دارد کمتر میشود.