تقریباً از آغاز ۱۸۷۴ رمانی در مجله «کرنهیل» در لندن به چاپ میرسد با عنوان «دور از اجتماع خشمگین». نویسنده این رمان هنوز آنقدر اعتماد به نفس ندارد که از نام حقیقی خود استفاده کند اما بعد از سه شماره، در حالی که رمان هنوز در صفحات آغازین خود است توجه خوانندگان باعث میشود «توماس هاردی» نامهای مستعار خود را کنار بگذارد (و همینطور شغل معماری را نیز) و نویسندگی را به طور حرفهای ادامه دهد.
در «دور از اجتماع خشمگین» مناسبات زندگی شهری به چالش کشیده میشود و همانطور که رسم اغلب نویسندگان ناتورالیستی زمانه بود، فرار از شهر برای آرامش نهایی و بازگشت به ریشههای انسانی توصیه میشود.
در آثاری که پس از این رمان موفق از هاردی به چاپ رسید گونهای از طغیان علیه الگوهای در حال بالندگی شهرنشینی دیده میشود. هر وقت که هاردی سراغ روستا و ییلاق میرود، توصیفات شاعرانهاش (او شاعر خوبی هم بود) سر بیرون میآورد و وقتی قهرمانان خود را به شهرها بازمیگرداند، اعتقادش به جبر و تقدیر آشکار میشود.
در اغلب آثار هاردی شخصیتهای اصلی در برابر احساسات تند و شرایط اطراف خود به مبارزه میپردازند و هرگاه مجالی مییابند که در دامن طبیعت آرام گیرند به ذات انسانی و ظریف خود برمیگردند. هاردی که خود در روستایی از توابع «دورچستر» به دنیا آمده بود؛ شهرستانی نیمهافسانهای را محل وقوع داستان رمانهای خود ساخته بود به نام «وسکس» که به سبب جمعیت کم و دوری از شهرهای بزرگ هنوز آلوده مناسبات بیرحم شهری نشده بود.
«وسکس»ِ هاردی شاید اُتوپیای جنگلی «روسو» را در ذهنمان زنده کند. جایی که انسان در آن فارق از بیحوصلگیها و شتابهایی که شهر به او تحمیل میکند، میتواند در کلبهای کوچک به زندگی آرام خود بپردازد و حتی با گذشت حدود یک قرن از این خیالبافی هنوز هم طرفدارانی میان متفکرین اروپایی داشت. البته هاردی انزوای روسو را پیشنهاد نمیدهد و همچنان به زندگی اجتماعی انسان معتقد است. همین باور او به زندگی جمعی و از طرفی دلزدگیاش از شهر، نوعی «شهرستانی گرایی» را در رمانهای او پدید میآورد که در فاصلهای میان شهر و روستا قرار میگیرد. چیزی شبیه به یک حد فاصل که تلاش میکند تناسبی را رعایت کند.
«شهرستان» هاردی مانند «زیرزمین» داستایوفسکی که تنها روزنه قابل اطمینان حیات انسان در نظر گرفته میشود عمل نمیکند. او تا این حد مردم گریز نیست و راه برون رفت از شهرستاناش همیشه فراهم است. «شهرستان» هاردی حتی منطقیتر از «عمارتهای فئودالهای میانمایه»ی تورگنیف به نظر میرسد. مکانی که برای ورود به آن باید از تیره و طایفهای خاص بود گرچه میشد چندان ثروتمند نبود. جایی که با وجود اختلاف نظرهای گسترده پدرها و پسرها و غیبت مهمانیهای مجلل گذشته بازهم بسیار امنتر از شهرهای بزرگ و روستاهای تاریک بود.
«شهرستان» هاردی به نوعی از امیدهای سادهدلانه دیکنز نیز دست میشوید. دیکنز با تمام توان خود اختلاف طبقاتی جاری در شهرها را نقد میکرد، علیه بیعدالتی و بینظمی شهرها میشورید، اما در انتها رستگاری قهرمانانش را در همان شهرهای نابسامان میدید. آنها یا از کُنیهای پاک بودند و خودشان خبرنداشتند (مثل آنچه در اولیور توییست وجود دارد) و یا سلسلهای از وقایع سبب دگرگونیهایی در آنها میشد که نهایتاً از شهروندی گرفتار در بخش تیره شهر به سوی روشن آن پا میگذاشتند. (مثل آنچه در داستان دو شهر ترسیم کرده بود)
«شهرستان» هاردی روستای تولستوی را هم ستایش نمیکند. تولستوی یک عمر تلاش کرد آدمهای روستایی را برتر از آدمهای شهری شدهای بداند که به ظاهر از امکانات بیشتری برای یک زندگی آسودهتر برخوردار بودند. او آنقدر به زندگی روستایی دلباخته بود که در چند سال آخر عمر تمام وقت در روستا ساکن شد و حاضر نبود حتی روزی به شهر بازگردد.
وقتی به سراغ کتابهای قابل اطمینان تاریخ ادبیات میرویم اغلب نام «هاردی» را زیر طبقهبندی «رمانهای روستایی» میبینیم. رمانهایی که ویژگیهای هر سه مکتب جاری در قرن نوزدهم یعنی «رمانتیسیزم»، «رئالیسم» و «ناتورالیسم» را یکجا در خود دارند. خداناباور نیستند اما معمولاً سنگ مذهب خاصی را هم به سینه نمیزنند (نوعی از ندانمگرایی و یا اگنوستیسیزم که منتقدان هم عصر هاردی معتقد بودند در رمانهای او بسیار یافت میشود).
«وسکس»ِ هاردی شاید اُتوپیای جنگلی «روسو» را در ذهنمان زنده کند. جایی که انسان در آن فارق از بیحوصلگیها و شتابهایی که شهر به او تحمیل میکند، میتواند در کلبهای کوچک به زندگی آرام خود بپردازد
اغلب این رمانها شکلی از وابستگی به آرای روسو را در زمانی که در ییلاق «مون مورانسی» زندگی میکرد، آشکار میکنند. رمان روستایی، همانطور که بارها تعاریف آن را در کتابهای تاریخ ادبیات خواندهایم به رمانهایی گفته میشود که شخصیتها، مکانها و پیرنگهای داستانیشان همگی در چرخه مناسبات روستایی بالنده شده باشند. اما هاردی نمیتواند به راحتی در این مجموعه قرار گیرد. این ناهمسانی هاردی با مکتب رمانهای روستایی البته قبلاً هم مورد توجه متقدان ادبی بوده. توجهی که به خلق اصطلاح Little Community یا «باهمستان کوچک» منتهی شده.
نخستین تفاوت این ژانر ادبی کوچک با مکتب رمانهای روستایی برخوردار بودن از فضاهای حومهای است. قهرمانانی که از توابع شهرها سر بیرون میآورند و به دل رمانها راه پیدا میکنند. میدانیم که در توابع شهرهای بزرگ اروپایی در قرن نوزدهم شکلی از زندگی در جریان بوده که مختصات زندگی شهری و روستایی را با هم درآمیخته بوده اما وقتی آثار هاردی را میخوانیم شاید قانع نشویم که او را زیرمجموعهای از ژانر «باهمستان کوچک» بدانیم.
«وسکس» او که نیمی خیالی و نیمی واقعی است، نه یک شهر بزگ است و نه یک روستا. شهری حومهای و یا ییلاقی هم به نظر نمیرسد. «وسکس» یک شهرستان است. شهر کوچکی که خود میتواند مرکز یک استان باشد. جایی که نیازهای قانونی روستاییان به شهر مثل ثبتنام در پروژههای دولتی را بر طرف میکند (مثل روستاییان رمانهای هاردی که برای رساندن نامه به لندن و یا ثبت نام یک نوزاد به شهرستان میآیند). اما مردم «شهرستان» هاردی نه مانند ساکنان شهرها، کارگران کارخانهها هستند و نه مثل روستاییان، کشاورز و دامپرور. آنها اکثراً صاحب واحدهای خُرد اقتصادیاند. خواربار فروش، آهنگر، اصطبلدار یا نجارند. برای کار به شهر نمیروند و زمینی در روستا ندارند.
شیوه زندگیای که هاردی سودای آن را دارد، زندگی شهرستانی است. یعنی جایی که نه جداماندگی و بیخبری روستا را دارد و نه به اختلاف طبقاتی شهرها تن داده.
شیوه زندگیای که هاردی سودای آن را دارد، زندگی شهرستانی است. یعنی جایی که نه جداماندگی و بیخبری روستا را دارد و نه به اختلاف طبقاتی شهرها تن داده. گونهای که در جدال میان رمانهای روستایی و شهری در سراسر سده نوزدهم میتوانیم توجه بیشتری به آن داشته باشیم. چرا که رمانهای هاردی حدفاصلی هستند برای پیداکردن یک راه فرار از نزاع میان شهر و روستا. همین تلاش هاردی نشان میدهد که در زمان فعالیت او نویسندگان اروپایی دیگر به محل زندگی قهرمانانشان اهمیتی مضاعف میدادند.
شهر به عنوان مکانی که بخش عمدهای از هویت قهرمانان داستانها را تبیین میکند و در سرنوشت آنها تاثیر مستقیم دارد از قرن نوزدهم است که جایگاه ثابتی در رمان پیدا میکند. و درست در همین سده است که روستا، به دنبال شهر دستخوش مفهوم پردازیهای بیشتری قرار میگیرد تا نقطه مقابلی باشد، آسوده و بردبار در برابر تحولات پرشتاب زندگی شهری. در این میان، توماس هاردی پل شکننده میان دو الگوی زندگی است. او سازنده پلی است که ضمن ایجاد ارتباط میان قهرمانان شهری ِرمان قرن نوزدهمی و قهرمانان ِبرآمده از دهستانها، این نکته را بیش از هر زمان دیگری یادآور میشود که قهرمان چه اهل شهر باشد چه روستا و حتی شهرک یا شهرستانی کوچک، در نهایت نیاز به یک جغرافیا دارد که مهمترین اصل شکلدهندهٔ هویت اوست. از هاردی به بعد، قهرمانِ رمان بیمکان زندگیاش تعریفناشدنی جلوه کرد.