آخرین اشکهای تمساح
چند سالی بود که ایران در شُرف انقلاب قرار داشت. اینکه چرا تا به حال رخ نداده، نتیجهٔ موازنهٔ ترس بوده است. اما این وضع دوام نمیآورد. دیر یا زود سد میشکند. تغییر ابتدا تدریجی است، اما بعد ناگهان از راه میرسد…
چند سالی بود که ایران در شُرف انقلاب قرار داشت. اینکه چرا تا به حال رخ نداده، نتیجهٔ موازنهٔ ترس بوده است. اما این وضع دوام نمیآورد. دیر یا زود سد میشکند. تغییر ابتدا تدریجی است، اما بعد ناگهان از راه میرسد…
قانون حجاب حتی در بین حامیان رژیم ایران هم مخالفان زیادی دارد، ولی برای رژیم، آزادیِ حجاب خطرناک است، چون «حجاب اختیاری» منجر میشود به مطالباتِ دیگر برای آزادیخواهی که در نهایت میتواند به سرنگونی رژیم بینجامد…
بهرغم گستردگی اعتراضات مکرر در ایران، هنوز برخی خارجیان شک دارند که شعارهای ضدرژیم، از حمایتِ انبوه در ایران برخوردار باشد. ولی نارضاییِ ایرانیان از حجاب اجباری و رژیم اسلامی واقعا چهقدر است؟
اسلام مرامِ بسیار صریح و روشنی دارد. برای فهمِ اسلام نیاز نیست به حرفهای رهبران مسلمان یا مردم مسلمان گوش کنید. کافی است که حرفهای خودِ محمد و الله را بخوانید. برای من که شبیه دنیای علمی-تخیلی است…
شاکلهٔ رهبری در اسلامِ سیاسی چیست؟ ماهیت و رفتار نظام اسلامی چگونه است؟ جایگاه بازیگران قدرت و مردم کجاست؟ منافع و عوارضِ حکمرانی در نظام اسلامی چیست؟ افق حکومت اسلامی و رهبرانش کجاست؟
تاریخ مدرنِ ایران متاثر از فتواهاست. مدتها پیش از انقلاب ۵۷، اسلامگراها برای کسبِ قدرت از فتواها استفاده میکردند تا با سلطنتخواهان و تجددخواهان مبارزه کنند، و کشور را به صدر اسلام برگردانند…
نافرمانی مدنیْ نمونهای از قدرت سیاسی است. وقتی شهروندان در کنار هم به قوانین ضدانسانی اعتراض میکنند، یعنی در میان آنها قدرت سیاسی وجود دارد. اعتراضِ عمومی به قوانین ظالمانه، تجلی فضای عمومی جامعه است…
جامعهٔ آزادیخواه جهنمِ قاتلان و دزدان و متجاوزان است، و جامعهٔ سرکوبگر بهشتِ آنهاست. در طول تاریخ فریبکارانی در لباس پیامبر و متفکر و سیاستمدار برای کسب و حفظ قدرت دست به تولید انواع جوامع سرکوبگر زدهاند…
جنگ با حقوقِ انسانْ یعنی خودفریبی و خودکشی. «زورسالاری» ایدئولوژیِ ضدانسانی و ضدزندگی است که به دیکتاتوریِ «نرسالار» ختم میشود: یک نظامِ زنستیزِ مردستیزِ انسانستیزِ جهانستیز که همه منتظرِ مرگ آن هستند…
در ۱۹۴۹، چهار سال پس از تاسیس سازمان ملل، رمانِ «۱۹۸۴» اثر جورج اورول منتشر شد. این کتاب بر منازعهٔ نابرابر بین دولتهای استبدادی و مردم تمرکز دارد. منازعهای که درونِ ساختارِ روابط بینالملل شکل میگیرد…
نشانههایی از چرخش به سمت اقتصادِ مبتنی بر تولید و نیروی کار و بومیگرایی به جای مالیگرایی و جهانیسازی دیده میشود؛ روندی که ممکن است در قالب یک مدل سیاسی جدید، طیفهای سیاسیِ متضاد را به دنبال خود بکشد…
نظم جهانیِ واقعی قبلا هم هرگز وجود نداشته است. این ایدهای مدرن است که چند قرن پیش در اروپای غربی شکل گرفت. اما حالا که تمام دنیا این نیازِ ژئوپولیتیک را حس میکند، نظم بینالملل حامیان چندانی ندارد…