wlf

مردسالاری در ایران نمرده است

آتش یغماییان

سلطه بر زنان، به دین و مذهبیون محدود نمی‌شود. زن‌ستیزی نه فقط از سوی طرفداران رژیم اسلامی، که از سوی مردان و زنانِ سکولارِ شاه‌دوست هم ترویج می‌شود. در نظام عقیدتیِ قرون‌وسطاییِ این‌ها، زنِ مستقلْ جلف و هرزه است…

به عنوان بچه‌ای که در جمهوری اسلامی بزرگ شده، زن‌ها معمولا به من و دیگر دوستان دخترم می‌گفتند که هیچ‌وقت به احساس مردها لطمه نزن، وگرنه برایت بد می‌شود. می‌خواستند بدانیم که امنیت ما فقط وقتی تامین می‌شود که به یک مرد حس خوبی نسبت به خودش بدهیم، نه با رشد استعدادها و امکانات خودمان. من یاد می‌گرفتم که هیچ وقت با یک مرد مخالفت نکنم، حتی با دوستان برادرم در محلهٔ خودمان.

برای همین وقتی این نقل قول مارگارت اتوود از رمان «قصهٔ ندیمه» را خواندم که می‌گوید: «مردها می‌ترسند زن‌ها به آن‌ها بخندند. زن‌ها می‌ترسند مردها آن‌ها را بکشند» ‌ــ‌ تا مغز استخوانم آن را حس کردم.

انقلاب اسلامی ایران یکی منابع الهام برای رمان اتوود بود. دربارهٔ آن انقلاب زیاد نوشته شده است، اما مردم هنوز نمی‌دانند که کنترل جنسیت زن در آن زمان و امروز، راز بقای جمهوری اسلامی بوده است. مبارزه‌ای که امروز در ایران بر سر حجاب اجباری شاهد هستیم، فقط مسئله‌ای سیاسی نیست، بلکه خود مسئله اصلی است. چون اگر حجاب اجباری برافتد، دولت هم برخواهد افتاد.

در واقع موجودیت نظام اسلامی به کنترل کردن زنان وابسته است چون با همین روش مردها را هم کنترل می‌کند. انقلابیون ۵۷ که از ساواک شاه و اعدام زندانیان سیاسی در رژیم او خشمگین و مستاصل بودند، ناگهان به وسواس کنترل زنان دچار شدند. دولت جدید از طریق برگزاری هیئت‌ها و اردوهای جوانان، به مردان جوان یاد می‌داد که با کنترل و آرام کردن همسرانْ آبروی خود را حفظ کنند. اگر این مردانْ جنسیت زنان را کنترل نکنند، چه کسی از دولتی که برای مردم و اقتصاد و جامعه کاری نمی‌کند حمایت کند؟

در کودکی شاهد بودم پسران هم‌سن‌ام یاد می‌گیرند که «آبرو»ی خود را از سلطه بر زنان کسب می‌کنند. بعد از انقلاب، پسرانی که من سال‌ها با آن‌ها فوتبال بازی می‌کردم ناگهان با تحقیر به من نگاه می‌کردند. ناپدری‌ام، از شغل معتبر مادرم در شرکت محصولات زیبایی رِولون احساس خجالت می‌کرد و از او خواست از کار در آن‌جا کناره‌گیری کند، و به جای گل و عطر به او روسری هدیه می‌داد.

مردان ایرانی ابتدا وسواس مو پیدا کرده بودند، اما بعد، این تبدیل شد به وسواس نسبت به هر قسمتی از پوست بدن: حتی مچ دست و پا. مدتی گذشت تا این‌که این مسئله به مجازات تبدیل شد: خشونت در برابر زیبایی زنانه، به‌خاطر جلوگیری از شهوت مرد.

***

در جریان جنبش جاری، گزارش‌های فراوانی از تیراندازی به چشم‌ها و اندام‌های تناسلی زنان شاهد بودیم. به‌قول یک پزشک، سپاه عمدا زنان را به این شیوه هدف می‌گیرد تا زیبایی‌شان را نابود کند.

ولی این شکل از خشونت تازگی ندارد. در نوجوانی شاهد بودم که گشتِ کمیته به صورت زنان اسید می‌پاشید. دوست خودم ندا: رژ لبش را به‌زور با مشتی پنبه پر از شیشه‌خرده پا کردند. پیام آن همیشه روشن بود: اگر کاری کنی که حس کنیم نمی‌توانیم تو را کنترل کنیم، تو را از قیافه می‌اندازیم.

خیلی‌ها حواس‌شان نیست که مهسا امینی که در بازداشتگاه گشت ارشاد کشته شد، در واقع حجاب داشت. در پی اعتراضات جاری، دولت رییسی از فرصتِ پیش‌آمده برای گسترش قانون حجاب به شبکه‌های اجتماعی استفاد کرد، طوری که حالا هر کسی عکس پروفایلش هم بی‌حجاب باشد می‌شود بازداشتش کرد. او صریحا می‌گوید که مرگ امینی به‌خاطر توحش پلیس نبود، بلکه خود زنان مسئول خشونت مردان هستند.

سلطه بر زنان، به دین و مذهبیون محدود نمی‌شود. یک نمونه، مسیح علی‌نژاد. او همواره با مزاحمت آنلاین و زن‌ستیزی روبه‌روست، اما نه فقط از سوی طرفداران جمهوری اسلامی، بلکه از سوی مردان و زنانِ سکولارِ شاه‌دوست، که او را جِلف و فرصت‌طلب و هرزه خطاب می‌کنند. در نظام عقیدتیِ قرون‌وسطاییِ حمله‌کنندگان به او، آبروی مرد وابسته به ساکت بودن زنان است.

دختران و پسرانی که در ایرانِ امروز اعتراض می‌کنند، فقط با جمهوری اسلامی نمی‌جنگند. بلکه همین‌طور با رضایتِ منفعلانهٔ پدران و برادران‌شان به این ایده که زن را باید کنترل کرد، مبارزه می‌کنند. این نسل جدید که در اینترنت و دنیای متکثر آن آموزش دیده، در برابر سوءرفتار با زنان نظاره‌گر نیست. برای این نسل شجاع، شعار «زن، زندگی، آزادی» نمادی از سه ایدهٔ متفاوت نیست، بلکه ایده‌ای واحد است: فقط در دنیایی که به زنان احترام می‌گذارد، می‌توان آزادی داشت.

کتابستان

شبانه

نگار خلیلی

شهسوار سویدنی

لئو پروتز

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر