جنبش مدرن حقوق حیوانات رابطهٔ نزدیکی با گیاهخواری و وگانیسم داشته است. برای خیلیها تغییر رژیم غذایی طبیعیترین و ملموسترین راه برای حمایت از حیوانات است. اغلب هم همین راه را میروند: نخوردن گوشت، مزاحمت برای دوستان و خانواده بابت گوشتخواری، و احساس برتری اخلاقی نسبت افراد گوشتخوار. سازمان حمایت از رفتار اخلاقی با حیوانات موسوم به پیتا که شاید معروفترین نهاد خیریهٔ حیوانات باشد، به حمایت از گیاهخواری معروف است (هر چند جنجالی بوده است).
ولی این نوع حمایت چقدر موثر است؟ تجربهٔ آمریکا نمونهای روشن است. به رغم سالها تبلیغ و کمپین و القای حس گناه، فقط ۵ درصدِ آمریکاییها گیاهخوارند و فقط ۳ درصدشان گیاهخوارِ مطلق ــ موسوم به وگان ــ هستند. و طی سالهای اخیر، به رغم توجه رسانهها و پذیرش عمومیِ این ایده، اعداد و ارقام مذکور تغییر خاصی نکرده است. تازه معلوم شده که ۶۰ درصدِ گیاهخوارها هم گاهی گوشت میخورند.
روی آوردن به گیاهخواری و وگانیسم کار دشواری است، آن هم برای میلیونها نفر. و این دلایل متعددی دارد، از جمله: دشواریِ تغییر رژیم غذایی؛ عدم همکاری خانواده؛ و نیاز به صرف زمان و انرژی بیشتر برای اجتناب کامل از محصولات گوشتی. اینکه انتظار داشته باشیم بخش عظیمی از جمعیتِ همهچیزخوار خیلی زود خوردن گوشت را کنار بگذارد، نامعقول است.
ضمنا معلوم نیست که گیاهخواری واقعا باعث کاهش رنج حیوانات شود. بیشتر گیاهخوارانْ تخممرغ را میخورند، ولی تولید انبوه تخممرغ در بسیاری از دامداریهای صنعتی به شیوهای بسیار بیرحمانه انجام میشود. وگانها یا گیاهخوارانِ مطلق، این مخمصه را ندارند، ولی برای بسیاری از مردم روی آوردن به گیاهخواریِ مطلق فوقالعاده دشوار است. تازه مشکل اصلی این است اگر عدهٔ اندکی از مردم گوشت نخورند تاثیری بر صنعت تولید گوشت نخواهد داشت ــ این صنعت احتمالا بدون مشکل خاصی فعلا با قدرت به کار خود ادامه خواهد داد.
ترویج گیاهخواری به عنوان یک پروژهٔ سیاسی، به حمایت از حقوق حیوانات کمکی نمیکند.
***
البته شاید کسی بگوید که تغییر رژیم غذاییِ یک نفر شاید تاثیر مهمی نگذارد اما میتواند دیگران را تشویق کند به این جنبش بپیوندند. درست است، گاهی شاید یک گیاهخوار یا وگان بتواند دوست و فامیل یا همکار خود را متقاعد کند که گیاهخوار شود. ولی این موارد نادر است. بنا به تحقیقات، تلاشهای متعددی مثل تبلیغات سنتی یا اینترنتی، بازرسی از دامپروریها، و برگزاری اعتراضات خیابانی، هیچ تاثیر محسوسی در این زمینه نداشته است. حتی بنا به یک تحقیق، گاهی ممکن است این تبلیغات منجر به افزایش مصرف محصولات حیوانی شود.
در آمریکا گیاهخواران و وگانها جزو منفورترین گروهها هستند، و بعد از معتادان جایگاه دوم را دارند. فرهنگ عامه آنها را مزاحم میداند، و تلاش برای متقاعد کردنِ مردم به روی آوردن به این رژیم غذایی، منجر به تحریک کلیشههای فرهنگی و کسب نتایج معکوس میشود. توسل به ترغیب، کاری دشوار و زمانبر و عمدتا بیتاثیر و گاهی مخرّب خواهد بود.
این موضوع همینطور ممکن است جنبه سیاسی پیدا کند. مثلا در آمریکا ۱۱ درصدِ لیبرالها گیاهخوار هستند، در مقابلِ فقط ۲ درصدِ محافظهکاران. اگر گیاهخواری به معنای حمایت از احزابِ ترقیخواه تلقی شود، ممکن است نیمی از جمعیت کشور صرفا به خاطر نگرانی از برچسبهای سیاسی با آن مخالفت کنند. وقتی ماسک و واکسن جنبهٔ سیاسی پیدا میکند، خوردن گوشت هم قطعا میتواند. برای همین، فعالانِ این حوزه بهتر است زمان و پول و انرژی خود را بهتر خرج کنند.
و گزینههای بهتری هم هست. بهرغم اینکه عده اندکی از مردم گیاهخوارند، بیشترِ مردم واقعا حیوانات را دوست دارند. در یک نظرسنجی اخیر در آمریکا، ۷۰ درصد مردم از رفتار صنایع غذایی با حیوانات ابراز ناراحتی کردند، و ۴۹ درصدشان از توقفِ دامپروریِ کارخانهای حمایت کردند. سال ۲۰۱۸، کالیفرنیا مقرراتی را وضع کرد که حداقل فضای لازم برای پرورش برخی دامها مثل گاو و خوک و مرغ را تا بیش از ۶۰ درصد افزایش داد. با توجه به بزرگی اقتصاد کالیفرنیا این قانون بیشک تاثیر محسوسی در سطح کشوری دارد. مطابق مقرراتی که در سال ۲۰۰۲ در فلوریدا وضع شد، نگهداری خوکهای حامله در قفسهای سنتی ممنوع شد. ممنوعیتهای مشابهی هم در ایالتهای دیگر از جمله آریزونا، کالیفرنیا و ماساچوست وضع شده است.
و همه این قوانین در نتیجهٔ کارزارهای جمعی و با رأیگیری مستقیم مردم تصویب شد. فعالان حقوق حیوانات به جای تلاش برای گیاهخوارکردن مردم، اگر روی وضع قوانین مشابه برای بهبود کیفیت زندگی حیوانات کار کنند بهتر نتیجه میگیرند.
همینطور برخی خیریههای حیوانات مثل هیومن لیگ مشخصا با هدفگرفتنِ کمپانیها در این زمینه موفقیتهایی کسب کردهاند، و در نتیجهٔ فعالیتهای آنها بیش از ۴۰۰ شرکتِ تولیدکنندهٔ تخممرغ در آمریکا متعهد شدند به سیستم تولید تخممرغ در بیرون از قفس روی آورند.
پیشرفت تکنولوژی بهترین لطف را به حیوانات میکند. جایگزینهای گیاهیِ جدید، ارزانتر و سالمترند.
از طرفی ــ بهقول دایانا فلایشمن روانشناس آمریکایی ــ پیشرفت تکنولوژی بهترین لطف را به حقوق حیوانات میکند. جایگزینهای گیاهیِ جدید، ارزانتر و سالمترند. تکنولوژی گوشتهای کِشتشده یا مصنوعی، امکان تولید بافتِ حیوانیْ بدون پرورش یا کُشتن حیوانات را فراهم میکند. این محصول در آستانهٔ ورود به بازارهای انبوه ست. استفاده از این جایگزینها کار بسیار راحتتری از ترکِ کامل گوشت است. حتی دولت ژاپن اخیرا اعلام کرده که ۲٫۷ میلیون دلار در شرکتهای تولیدکنندهٔ گوشت مصنوعی سرمایهگذاری میکند. در آمریکا هم حامیان حقوق حیوانات از دولت آمریکا خواستهاند به تکنولوژی گوشت جایگزین کمک مالی کند.
***
این بحث در مخالفت با گیاهخواری یا وگانیسم نیست. خیلیها به این خاطر دنبال این سبک تغذیه میروند که خوردن گوشت را غیراخلاقی میدانند، و این کاملا قابل قبول است. ولی گیاهخوار یا وگان بودن، با رویکردهایی که پیشتر پیشنهاد شد تعارض ندارد. هر کسی که رنج حیوانات را دوست ندارد باید این را هم بداند که حمایت از خیریههای مناسب و وضع قوانین موثر خیلی بهتر از ترغیب دیگران به گوشت نخوردن نتیجه خواهد داد.
بعضیها شاید خیال کنند اگر حامی حقوق حیوانات باشید ولی گیاهخوار نباشید، ریاکارانه است. اگر حامی حقوق حیوانات باشید، معقول است که گیاهخوار بودن باعث افزایش اعتبار شما شود. ولی گاهی اگر خودتان همهچیزخوار باشید، متقاعدکردنِ بقیهٔ همهچیزخواران به رأیدادن به نفع قوانین جدید برای حمایت از حیوانات راحتتر است. این باور که تنها در صورت گیاهخوار بودن میتوان حامی حیوانات بود باطل است. بهخصوص آنکه در بخشهای محافظهکار جامعه، به دستهای از فعالان حقوق حیوانات نیاز است که در قالب کلیشههای چپگرایانه نباشند. زمینهٔ اجتماعی، شکل پیامرسانی، و گروه مخاطب همه مهمند.
فعالان و سازمانهای حامی حقوق حیواناتْ با محدودیت منابع روبهرو هستند، و باید بر منافع واقعی حیوانات تمرکز کنند. پیشرفتهای تکنولوژیک، سیاسی و تجاریْ بسیار موثرتر از تغییر کامل رژیم غذایی افراد است. خیلی راحتتر است که کسی را به رأی دادن برای یک قانونِ مشخص ترغیب کرد تا اینکه کل سبک تغذیهٔ او را زیر و رو کرد. حامیانِ حقوق حیوانات بهتر است گیاهخواری را به عنوان یک پروژهٔ سیاسی کنار بگذارند و دنبال اصلاح هنجارهای انبوه باشند.