در مقایسه با سال گذشته، امسال اراضی اندکی دست به دست شد، ولی کماکان زدوخوردها جان هزاران تن را از هر دو طرف گرفته است. اما نتیجهٔ نبردهای فرسایشی و نارضایتبخش از این دست، به صدر اخبار راه پیدا نمیکند…
مردم عادی روسیه، با فشار نیروی کامل امنیتیِ حکومتْ روی گردنشان، قادر به اعتراض انبوه به جنگ اوکراین نیستند. ولی شواهدِ مقاومتِ پنهان علیه روایتِ کرملین از جنگ را همه جا میتوان یافت…
تروریستها امروز مجبور نیستند ساختمان منفجر کنند. با تکنولوژی مدرن، آنها میتوانند اجماعِ ملی بر سر گرانبهاترین ارزشها را که وحشیها و دیکتاتورها را از رهبران دموکراتیک مشروع سوا میکند، نابود کنند…
ملتها چگونه در جنگ پیروزها میشوند؟ استراتژی بهتر، قدرت آتش برتر، و عزم رهبران، همهٔ اینها اهمیتی کلیدی دارند. اما یک عنصر حیاتیست که خیلی مواقع نادیده گرفته میشود. گرچه شاید امری ناملموس باشد…
روانی یا مریض نشان دادنِ پوتین منجر به مرگ او یا تسریع صلح نمیشود. توسل به اینگونه تحریفات برای مبارزه با روسیه مفید واقع نمیشود. مبارزه با امپریالیسمِ روسی باید تلاشی جهانی باشد…
اعتراضات فزاینده ایرانیها علیه رژیم، که با مرگ صدها نفر در جریان سرکوبها همراه بوده، حالا با ارسال تسلیحات و مستشاران ایرانی به روسیه برای تجاوزش به اوکراین برجستهتر میشود…
آرمان اوکراینیها عبارتست از ملیّت مستقل با انتخابات آزاد و منصفانه؛ و حق تعیین سرنوشتشان به دست خودشان. ایرانیها هم آرمانی مشابه دارند که در همین چند هفته گذشته صدها جان و هزاران اسیر از آنها گرفته است…
وقتی زمانِ تحققِ ایدهای فرا میرسد، دیگر نمیشود جلویش را گرفت. و وقتی ایدهای منسوخ میشود، دیگر نمیشود حفظش کرد. منازعهٔ جدید اروپا و روسیه، جنگِ ایدههاست. این یک تضاربِ فکری بین امپریالیسم و دموکراسی است…
مقامات اطلاعاتی آمریکا اذعان کردند که ارادهٔ اوکراینیها برای جنگیدن را دستکم گرفته بودند؛ برعکسِ محاسباتشان در مورد افغانستان، که تخمین میزدند دولت افغانستان مدتها در مقابل تروریستهای طالبان مقاومت کند. چرا؟
آثار قدرت نرم در سیاستِ بینالملل معمولا آهسته و غیرمستقیم است. آثار بمب و گلوله را بلافاصله میتوانیم ببینیم، ولی جاذبهٔ ارزشها و فرهنگ شاید فقط در بلندمدت قابل مشاهده باشد. و غفلت از این امر، اشتباهی بزرگ است…
ذهنیت غرب از «نظم جهانی مبتنیبر حقوق بشر» حالا با «جهان روسی» کرملین تصادم کرده: روسیهٔ پوتین خود را یک نیروی ضد-گلوبالیسم جلوه میدهد که هنوز مایل و قادر به حفظ ارزشهاییست که در غربِ «منحط» از بین رفته…
در تئوری، تاریخ مجموعِ همهٔ رویدادهای تابهحال اتفاقافتاده است؛ اما در عمل، ممکن است داستانی باشد که ما برای خودمان و دیگران میسازیم تا اقدامات امروزمان را توجیه کنیم…