مترقیان غربی از انتقاد از استبداد اسلامی اکراه دارند. چهطور بدون انتقاد از اسلام میتوان رژیمهای افغانستان و ایران را محکوم کرد؟ غیرممکن است بدون آنکه اسلام را زیر سوال ببری، علیه زنستیزیِ طالبان یا حجاب اجباری در ایران حرف بزنی…
طی چهار دهه تفتیش وحشیانه، به افراد عادی حامی رژیم مجوزی غیررسمی داده شد تا بهطور خودسر اوضاع را کنترل کنند. هر کسی میتواند به بهانهٔ امر به معروف و اِعمالِ حجاب، به زنان تعرض کند؛ چون رژیم این را میخواهد…
من مدتی را در ناحیهای در سودان جنوبی گذراندم، جایی که زنان پستانهای خود را نمیپوشانند، و بعد درست دو هفته بعد به ایران پرواز کردم، جایی که حجاب اجباریست و زنان مجبورند موهایشان را بپوشانند…
دختران ایرانی در خط مقدم اعتراضات هستند، و مردم میفهمند که بیعفتی در بیحجابی نیست، بلکه در دولتیست که به خاطر حجاب به دختران تجاوز میکند. اما این مردم امروز به حمایت بسیار بیشتری نیاز دارند…
حجاب اجباری و آمریکاستیزی دو مشخصه اساسی جمهوری اسلامی است که از آنها به عنوان ابزاری برای سرکوب استفاده میکند. با این حال امروز اعتراض علیه حجاب اجباری چنان گسترده است که همه طیفهای سیاسی را شامل میشود…
قانون حجاب حتی در بین حامیان رژیم ایران هم مخالفان زیادی دارد، ولی برای رژیم، آزادیِ حجاب خطرناک است، چون «حجاب اختیاری» منجر میشود به مطالباتِ دیگر برای آزادیخواهی که در نهایت میتواند به سرنگونی رژیم بینجامد…
بهرغم گستردگی اعتراضات مکرر در ایران، هنوز برخی خارجیان شک دارند که شعارهای ضدرژیم، از حمایتِ انبوه در ایران برخوردار باشد. ولی نارضاییِ ایرانیان از حجاب اجباری و رژیم اسلامی واقعا چهقدر است؟
برای حکومت ایران و طالبان، کنترلِ بدنِ مردم بهطور عام و حجابِ اجباری بهطور خاص، یک مسئلهٔ هویتی و حیاتیست. یعنی «حجاب اختیاری» تهدیدِ وجودی محسوب میشود. این رژیمها با وسواسِ کنترل بر انسان شکل گرفتهاند…