ادبیات، فلسفه، سیاست

Intuition

آیا مفهومی به نام شهود درونی واقعیت دارد؟

هدی قاسمی

یونگ در تعریف شهود می‌نویسد: «شهود، ادراک از طریق ناخودآگاه است که ایده‌ها، تصاویر، امکانات جدید و راه‌های خروج از شرایط مسدودشده را به‌وجود می‌آورد.» در این تعریف به چند مقوله بسیار مهم و اساسی اشاره شده است…

احتمالا خیلی وقت‌ها شنیده‌اید که فلانی شهود درونی بالایی دارد و یا این‌که به‌طور شهودی می‌تواند بعضی چیزها را حس کند یا انجام دهد. اما چگونه می‌توان مطمئن شد که اصلا چیزی به نام شهود درونی یا شهود قلبی واقعیت دارد؟ آیا این هم دامی است که کلاهبرداران و رمالان پیش پای انسان‌های ساده‌لوح گذاشته‌اند و دنیای ماورا در واقع، چیزی جز فریب و جادو نیست؟ یا این‌که دنیای شهود و بصیرت قلبی، دنیایی حقیقی و قابل دستیابی است؟ و اگر چنین مفهومی واقعا وجود دارد چگونه کار می‌کند و چگونه می‌توان به حقیقی بودنش پی برد؟

شهود درونی یعنی چه؟

کارل گوستاو یونگ در تعریف شهود می‌نویسد: «شهود، ادراک از طریق ناخودآگاه است که ایده‌ها، تصاویر، امکانات جدید و راه‌های خروج از شرایط مسدودشده را به‌وجود می‌آورد.» در این تعریف به چند مقوله بسیار مهم و اساسی اشاره شده است که اگر آن‌ها را بشکافیم، بهتر می‌توانیم به مقصود جناب یونگ از این جمله کمابیش سنگین پی ببریم. ابتدا بیایید ببینیم ادراک یعنی چه؟ ادراک که از ریشه درک می‌آید به معنی فهم عمیق و بدون واسطه قضایاست. ادراک یعنی پی بردن به چیزی که از قبل وجود داشته اما بدون نیاز به استنتاج عقلی، به‌طور ناگهانی برای ما روشن و مکشوف می‌شود. درواقع، می‌توان گفت تمام اکتشافات نوعی ادراک واقعیت موجود هستند. پس شهود نیز نوعی کشف است و شاید به همین دلیل است که در فارسی این دو واژه همواره به‌دنبال یکدیگر می‌آیند و اصطلاح مشهور «کشف و شهود» را ساخته‌اند.

ناخودآگاه نیز بخش عظیم و پهناور درون ماست که تحت تسلط یا آگاهی ما قرار ندارد و ارادی نیست. البته ناخودآگاه به دو بخش ناخودآگاه جمعی و فردی تقسیم می‌شود. ناخودآگاه جمعی حاصل تجارب کل بشریت از ابتدای آفرینش تا کنون است و ناخودآگاه فردی، تجربیات، نمادپردازی‌ها و الگوهای شخصی منحصربه‌فرد هر انسان در زندگی خود از کودکی تا بزرگسالی است. در تعریف یونگی از شهود، هردو بخش ناخودآگاه دخیل هستند. ناخودآگاه جمعی، منبعی بیکرانه از آگاهی است که با یک خواب، یک همزمانی یا یک ایده ناگهانی، فرد را به مسیری جدید وارد می‌کند. ناخودآگاه فردی نیز با نمادسازی‌هایی که از دوران کودکی در ما به وقوع پیوسته، تجربیات شخصی‌مان، عقده‌ها، الگوها، طرحواره‌ها و چیزهای کوچک و ظریفی که توجه‌مان را بیشتر جلب می‌کند، در این جهت‌دهی نقش دارد.

بنابراین، طبق تعریف یونگ، این ناخودآگاه ماست که خلاق و غیرقابل پیش‌بینی است و ناگهان با یک جرقه وارد عمل می‌شود. شهود درونی، مترجم این ناخودآگاه است که با زبانی غیرمعمول صحبت می‌کند. بنابراین، برای رمزگشایی از آن باید به علائم و نشانه‌هایی که در خواب و رویا یا واقعیت رخ می‌دهد، توجه کنیم. به‌خاطر داشته باشید که هرچیزی که توجه‌تان به آن جلب می‌شود، مهم است. می‌توانید در این مورد از یادداشت کردن کمک بگیرید و کم کم این کار را برای خود به یک عادت تبدیل کنید.

چرا به شهود درونی نیازمندیم؟

حالا که متوجه شدیم شهود درونی یعنی چه، ممکن است بخواهیم بدانیم که اصلا چرا به شهود نیازمندیم؟ در پاسخ، بهتر است این جمله گری کلین، نویسنده کتاب «قدرت شهود» را به یاد داشته باشید: «شهود باعث می‌شود افراد بدون این‌که مجبور باشند تعمدا مسائل را تحلیل کنند، تصمیم‌های مناسب بگیرند.» بنابراین ما به شهود نیازمندیم چون گاهی تحلیل‌هایمان کار نمی‌کنند یا نیاز داریم چیزی بیش از محدوده منطقی کنونی را بفهمیم. چون منطق روزمره‌مان که شامل ملغمه‌ای از احساسات، هیجانات، عقده‌ها و سایه‌هاست، مانند ابری ضخیم، راه را بر وسعت و قدرت دیدمان می‌بندد و دید ما را محدود می‌کند. بنابراین، در چنین مواقعی به یک عینک دوربرد قوی برای تصمیمات صحیح و محکم نیاز داریم که شهود درونی یا شهود قلبی نام دارد.

چرا به نشانه‌ها برای شهود نیاز داریم؟

ما به نشانه‌ها نیاز داریم، چون اغلب اوقات تحت تاثیر احساساتمان هستیم. این احساسات و عواطف اگرچه ممکن است به‌ظاهر، بسیار هم طبیعی جلوه کنند اما در واقع، مانع فهم و ادراک دقیق می‌شوند. آن‌ها می‌توانند در لباس منطق، مهربانی، شادی، نگرانی، غم، خشم یا هرچیز دیگری بروز کنند و باعث قضاوت شوند. درحالی‌که شهود درونی ، به ذهنی خالی از قضاوت نیاز دارد. نمادها یا نشانه‌ها می‌توانند از کانال شهود بدون هیچ مرز و محدوده‌ای وارد ذهن شوند و اطلاعات زیادی را با خود به همراه بیاورند؛ همچون موجی که از سمت دریا می‌آید و هزاران صدف و جاندار دریایی را با خود به ساحل می‌آورد و البته اگر ساحل ظرفیت نگهداری از آن‌ها را نداشته باشد، در راه برگشت دوباره به دریا بازشان می‌گرداند. درواقع نمادها و نشانه‌ها همان صدف‌ها و جانداران ارزشمند هستند که از دریای بیکران ناخودآگاه فردی و جمعی ناشی می‌شوند. آن‌ها قرار است معنایی را به ما منتقل کنند و پرسشی را پاسخ دهند. نمادها از هیچ الگوی منطقی پیروی نمی‌کنند و شاید حتی غلط‌انداز به‌نظر برسند چون شهود درونی با زبان خودش صحبت می‌کند. این اطلاعات گاهی به شکل جملات تکه تکه یا کلمات بریده بریده ممکن است ظاهر شوند ولی وقتی به آن‌ها توجه شود، بار معنایی خود را نشان خواهند داد.

لورا دی در کتاب «گواهی دل» می‌نویسد: «تکیه کردن بر این بینش یعنی عمل کردن بدون سپر ایمنی منطق، عقل سلیم و تجربه حسی.» به زبان ساده‌تر، تکیه کردن به شهود نیاز به شجاعت و شکیبایی دارد. او شهود را به این صورت تعریف می‌کند: «شهود، روند غیرطولی و غیرتجربی کسب و تفسیر اطلاعات جهت پاسخ‌دهی به پرسش‌هاست.» شاید تفسیر این جملات کمی سخت به‌نظر برسد اما خود خانم دی برای راحتی کار، آن را تشریح کرده است.

روند غیرطولی یعنی روندی که نیاز به استنتاج و منطق ندارد و گاها پراکنده به‌نظر می‌رسد. مثلا شرکت‌ها یا موسساتی که برای خلق ایده‌های خود، جلسات طوفان فکری برگزار می‌کنند یک روند غیرطولی را برای استفاده حداکثری از توان کارکنان خود درپیش گرفته‌اند. در این جلسات، تمام کارکنان حق دارند که هر ایده‌ای را حتی اگر به‌صورت یک کلمه باشد یا حتی مسخره و مبهم تصور شود، روی کاغذ بیاورند. در پایان جلسه، آن‌چه برجا می‌ماند انبوهی از حقایق جدیدی است که به دور از حصار منطق محدود آدمی، افق‌های تازه‌ای را خواهد گشود که شاید حتی سال‌ها بعد نیز به فکر کسی نمی‌رسید و این جادوی کار شهودی است.

اما روند غیرتجربی کسب و تفسیر اطلاعات به چه معناست؟ ما در زندگی بیش از آن‌چه که فکرش را بکنیم، متکی به تجربیات و عادات متداولمان هستیم و به این ترتیب یک دایره بسیار محدود از زندگی را می‌توانیم ببینیم و تجربه یا تحلیل کنیم. اما شهود برای رسیدن به پاسخ نیازی به تجربه ندارد. راه‌های شهود تماما اختصاصی و تازه هستند چرا که شهود به اطلاعات کهنه نیازی ندارد. شهود می‌تواند حتی به پرسش‌هایی که تا کنون پاسخی برای آن‌ها نبوده نیز پاسخ دهد. اما لورا دی می‌گوید مرز بین شهود و اطلاعات تجربی همیشه هم مشخص نیست و برای تشخیص این مرز نیاز به کار درونی متوالی، متعهدانه، منضبطانه و سرشار از اشتیاق است.

شهود درونی چه چیزی به ما می‌دهد؟

در تعاریف بالا مشخص شد که شهود قلبی نه تنها به ما اطلاعات می‌دهد، بلکه راه ادراک و تفسیر آن اطلاعات را هم هموار می‌کند. همان‌طور که در تعریف یونگی شهود گفتیم، شهود راهی برای خروج تصاویر، استنباط‌ها و ایده‌ها از انسداد ناخودآگاه است. و البته اگر استنباط‌های شهودی تفسیر نشوند، نمی‌توانند مورداستفاده قرار بگیرند. چرا؟ چون زبان شهود همان‌طور که گفتیم، زبان نشانه‌هاست و نشانه‌ها باید توسط یک فرد آگاه تفسیر شوند تا بتوانند به آگاهی ما وارد شوند. بنابراین، تفسیر شهودی به منزله ذهن‌خوانی نیست، بلکه دقیقا مانند تجربه «آهان!» یک دریافت ناگهانی در کسری از ثانیه، از یک نماد است و البته هر نماد برای هر فرد می‌تواند تفسیر متفاوتی داشته باشد که کاملا به تجربه زیستی او بستگی دارد. به‌عنوان مثال، برای یک فرد ممکن است «پدر» یا «مادر» به منزله نمادی برای فهم عمیق‌تر از حقیقت به‌شمار روند و برای فردی دیگر، گل، درخت یا حشره! به این ترتیب، ادراک هر نشانه نیز وابسته به درک شهودی هر فرد است.

جان کلام

کارل گوستاو یونگ شهود را این‌طور تعریف می‌کند: «شهود، ادراک از طریق ناخودآگاه است که ایده‌ها، تصاویر، امکانات جدید و راه‌های خروج از شرایط مسدودشده را به‌وجود می‌آورد.» یعنی شهود نیرویی است که می‌تواند فهم و کشف موضوعی را بدون نیاز به استنتاج منطقی، عملی کند. البته این به معنای کنار گذاشتن عقل و منطق نیست. با کمک شهود قلبی می‌توانیم حقایق نهفته در ناخودآگاهمان را که مسیر فردی تعالی را برایمان آشکار می‌کنند، بفهمیم.

درواقع، به این دلیل که ناخودآگاه با زبان نمادین با انسان وارد ارتباط می‌شود، نیاز به نوعی شهود درونی برای درک و برای تفسیر این زبان داریم. درک و تفسیر نشانه‌ها و نمادها نیز به تجربه زیستی کل بشریت (ناخودآگاه جمعی) و تجربه زیستی هر فرد و چگونگی نگاه او به قضایا (ناخودآگاه فردی) دارد که از دوران کودکی در وی شکل گرفته و مستقر شده است و اکنون به عنوان یک پایگاه فکری منحصربه‌فرد محسوب می‌شود.

کتابستان

چار دختر زردشت

منیژه باختری

دموکراسی انجمنی

مهدی جامی

تاملاتی بر هیتلر

زِبستییان هفنر

دوسیه افغانستان

شاهزاده ترکی الفیصل آل سعود

نیم‌قرن مبارزه و سیاست

سمیه رامش