خیلی از ماها در نگاهِ اولْ بهطور خودکار آدمهای خوشگل را آدمهای خوبی فرض میکنیم، و آدمِ بدگل را نه. گویی زیبارویی نشانهای از نیکوسرشتی و آدمِخوببودن است.
اهمیتش بهخصوص در این است که مردم بر اساس جذابیت ظاهریِ دیگران تصمیمات مهمی میگیرند. و حالا میدانیم دلیل این تبعیض این است که زیبارویی، صفاتِ اخلاقیِ خوب را در ذهنِ ما تداعی میکند. اما آیا آنکه زیباروست، زیباسرشت هم هست؟ و آدمِ بدگل احتمالا آدمِ ناخوبیست؟
***
بشر همواره زیبایی را به نیکوسرشتی وصل کرده. فلاسفهای مثل سقراط و کانت این دو را به هم ربط میدادند، و حتی نگاهی به آثار هنری معروف که مضامینِ اخلاقی دارند، نشان میدهد بسیاری از هنرمندان فرضشان این بوده است که از نظر شما هم آدمهای خوشگل آدمهای خوبی هستند و آدمهای شریر، کریه و بدگل هستند.
در یکی از داستانهای یونان باستان، زنی به اسم فرین که به جرمِ کفرگویی محاکمه میشد، با نمایشِ زیباییِ بدنش استدلال کرد که نظرکردهٔ خدایان است پس نمیتواند مرتکب چنین گناهی شده باشد. برای همین هم تبرئه شد.
***
در چند دههٔ گذشته دربارهٔ شیوعِ این پیشفرضِ ذهنی که «آدمِ خوشگلْ آدم خوبیست» تحقیقات متعددی انجام شده است. حتی از دههٔ ۱۹۷۰ تحقیقات مفصلی در این باره میشد. این پژوهشها نشان میدهد که مردم معمولا غریبههای زیبا را آدمهای خونگرم، صادق و سخاوتمند تلقی میکنند. همینطور خوشگلها معمولا باهوشتر و عاقلتر و خوشبرخوردتر و دارای کارکرد بهتر تلقی میشوند.
پیش از آنکه به خودمان بگوییم نه من اینطوری نیستم و هیچوقت کسی را بر اساس قیافهاش قضاوت نمیکنم، باید بدانیم که مطابق تحقیقات علمی، ذهن ما معمولا بهطور ناخودآگاه، خیلی سریع و اتوماتیک این کار را میکند.
این تبعیضْ آثار واقعی در زندگی مردم دارد. در دادگاههای آزمایشی، خوشگلها (به صرفِ زیباتربودن) کمتر از غیرخوشگلها گناهکار شناخته شدهاند و در صورتِ مجرم شناخته شدنْ مجازاتهای کمتری دریافت کردهاند. خیلی از مردم به سیاسیونِ خوشتیپ بیشتر رأی میدهند، به کارکنانِ زیباتر راحتتر ترفیع میدهند، و حتی بین بچههای خودشان به آنهایی که خوشگلترند بیشتر توجه میکنند.
صرفِ زیباییِ ظاهری، وجود صفاتِ خوب را در بیننده القاء میکند
اخیرا تحقیقی در ژورنال رفتار غیرکلامی منتشر شده که تداعیِ بین زیبارویی و صفاتِ خوب را به نحو دقیقتری بررسی کرده است و ماهیتِ تبعیضِ زیبایی در وجود ما را روشنتر میکند.
در این تحقیق از شرکتکنندگان خواسته شد از روی تصویر چهرهٔ افراد تعیین کنند که برخی صفات (مثلا همدلی یا سخاوت…) در آنها نسبت به مردم عادی بیشتر است یا کمتر. فرق این پژوهش با تحقیقات قبلی در این بود که نهفقط ربطدادنِ زیبارویی به صفاتِ مثبت یا خوبْ را بررسی کرد (چیزی که از قبل میدانستیم وجود دارد)، بلکه همینطور این پرسش را بررسی کرد که کدام گونه از صفاتِ خوبْ به ظاهرِ آدم ربط داده میشود.
بخشی از این بررسی، صرفا روی صفاتِ خوبِ «ارزشی» تمرکز داشت، یعنی مثلا انصاف، رازداری، یا صداقت [یعنی صفاتی که داشتنشان ارزشِ اخلاقی محسوب میشود]؛ و بخش دیگر، صفاتِ خوبِ «غیر-ارزشی» را بررسی کرد، یعنی مثلا شوخطبعی، نظم، یا آرامش [یعنی صفاتی که صرفِ داشتنشان ارزشِ اخلاقی محسوب نمیشود].
نتایج این پژوهش ضمن اینکه مؤید تحقیقات پیشین بود و نشان داد که مردم همهجور صفاتِ مثبت را به زیبارویی ربط میدهند، در عین حال روشن کرد که خوشگلیْ کدام دسته از صفاتْ را بیشتر در ذهنِ آدم تداعی میکند. معلوم شد که زیبایی یا عدم زیبایی، بیشتر القاکنندهٔ صفاتِ ارزشی است تا صفاتِ غیر-ارزشی. در واقع، خوشگلها (به صرفِ زیبایی)، ۲۰ درصد بیشتر از آدمهای عادیْ القاکنندهٔ صفاتِ خوبِ ارزشی هستند، ولی فقط ۱۰ درصد بیشتر از آدمهای عادیْ القاکنندهٔ صفاتِ خوبِ غیر-ارزشی هستند.
گرچه شرکتکنندگانِ این تحقیقْ آمریکایی بودند ولی نتایج تحقیقاتِ مشابه در کشورهای دیگر نشان میدهد که این اثر همهجایی است.
محققانِ این پژوهش معتقدند که این امر پیامدهای منفی واقعی دارد. البته با توجه به تحقیقات فراوانی که پیش از این انجام شده و عواقبِ حادِ این تبعیض را اثبات کرده، شنیدنش مایهٔ تعجب نیست، اما حرفِ آنها این است که بهرغم تاریخچهٔ طولانی پژوهشهایی که وجود این تبعیض را اثبات میکند، هنوز روشی برای کاهش تعصب یا تبعیض علیه آدمهای بدگل وجود ندارد. به این ترتیب باید دنبال رویکردهای روانشناختی یا اجتماعی برای مقابله با آن و خطاهای ناشی از آن در جامعه باشیم.