فیلوسوفیا

آیا تهدید کرونا می‌تواند ما را به انسان‌های بهتری تبدیل کند؟

واکنش ما به ویروس کرونا چگونه باید باشد؟ چه‌طور می‌توانیم از این فرصتِ هولناک برای تحولِ خودمان استفاده کنیم؟ یک رویکرد این است که به‌قولِ بوداشناسان، «شش کمالِ اخلاقی» را در خود بپرورانیم. این‌ها صفاتِ شخصیتی یا عاداتِ ذهنی هستند که خودمان و دیگران را بهره‌مند کرده و قادرمان می‌سازند تا اخلاقیاتِ بهتری داشته باشیم و واکنشِ معقول‌تری از خود بروز دهیم و درقبالِ اطرافیان‌مان پذیرشِ بیشتری نشان دهیم.

عشق واقعی از دیدگاه سیمون دو بووار

از منظر امروزی، دیدگاهِ بووار دربارۀ عشقِ واقعی، نسبتا کهنه و بدبینانه به‌نظر می‌رسد: مثلا او روابط مردان و زنان را در قالبی زوجی نشان می‌دهد که احتمالا به مذاقِ بسیاری از خوانندگان امروز خوش نمی‌آید. درمقایسه با زنانِ ۷۰ سال پیش، زنانِ امروز دسترسی بیشتری به آموزش و اشتغال دارند؛ برای این زنان، عشق لزوما همۀ زندگی‌شان نیست (چیزی‌که بووار مطرح می‌کرد)، بلکه آن‌ها عمدتا عشق را فقط قسمتی از زندگی خود می‌بینند. هرچند امروزه نابرابریِ ساختاری کماکان وجود دارد، روابط مردان و زنان (یا مردان و مردان، یا زنان و زنان، و غیره) به‌لحاظ نظری شانس بیشتری برای بقا در شرایط برابر دارد.

آیا دین یک فرهنگ انسانی است یا اختراعی آکادمیک؟

حضور پررنگِ ادیان، از بدیهی‌ترین جنبه‌های فرهنگ بشری‌ست. دین یا مذهبْ تعهدی‌ست به خدایان و اسطوره‌ها و آیین‌ها، که همۀ جوامع آن را تجربه کرده‌اند. مردمانِ امروز، مدام مشغول امور «مذهبی» خودشان هستند. عقاید و مناسکِ این مذاهبْ متنوع است ‌ـــ‌ از قربانی‌کردنِ انسان در فرهنگ آزتک گرفته تا غسل تعمید مسیحی ‌ـــ‌ اما ظاهرا همۀ آن‌ها جوهرۀ مشترکی دارند. آیا دین یک ویژگی فرهنگی مشترک در جوامع انسانی است یا یک اختراع آکادمیک به دست اندیشوران آن زمان؟

اندوهِ جاکت سرخی که به تن ما کرده‌اند را چه کسی درک می‌کند؟

در ویدیوی زجرکُش کردن فرخنده، در میان کسانی که بر سر و تن او می‌زدند، یکی کودک شش یا هفت ساله‌ای بود. او نخست ترسیده بود. با تردید به سوی جماعت خشمگین می‌نگریست و خود را بر میله های دیوار پشت سر چسبانده بود. برای چند لحظهٔ کوتاه، با بزرگواری یک پیر دنیادیده بر شعور خود مسلط باقی ماند و از عمل به آنچه که همه چیز و همه کس در پیرامونش حکم می‌داد، ابا می‌ورزید. چند لحظه بعد، تن خونین فرخنده با لگد مردان برآشفته پیش پایش لولید. این جا دیگر باید اراده و حیثیت خود را به صفت یک انسان، ثابت می‌کرد. اما شرمساری عجیبی را می‌توان در این کودک دید که می‌خواست هم‌رنگ دیگران نباشد. این شرمساری برای کودکان، بزرگ‌تر و رنج‌آورتر است.

هشتم مارچ ۲۰۲۰: آیا باد گیسوی زنان افغان را باز هم آشفته خواهد کرد؟

زنان نه از جملات قصار مدعیان روشنفکری و باورمندان به حقوق برابر زنان سود بردند و نه از اقدام نظامی و سیاسی ائتلاف. در هشتم مارچ ۲۰۲۰، اختیار زنان افغان را به بنیادگرایی می‌سپارند تا دیگر باد بهاد گیسویش را پریشان نکند و به دیدار یارانش به کافه نرود.

آیا آدم‌ها به‌راستی قادر به درک هم هستند؟

آیا آدم‌ها همدیگر را می‌فهمند؟ این سوالْ خیلی کلی‌ست، اما ارزشِ پرسیدن دارد. پاسخ به این پرسش، نیازمند اطلاعاتی مهم و آگاهی به واقعیاتی عمیق است. مولفان و متفکرانِ معاصر، ارزشِ تلفیقِ علم و فلسفه را به‌نحو احسن درک نکرده‌اند، اما روان‌شناسانِ بزرگ قرن بیستم (و بسیاری از فلاسفۀ بزرگِ قبل از آن‌ها) اهمیت آن را درک کرده بودند. آثارِ آن‌هاست که اعماقِ ناشناختۀ بشریت را روشن‌تر کرده است.

حقیقت فقط به معنای واقعیت نیست

گویا دنیا هر از چند گاهی، ماموریتی تازه را به فلسفه محول می‌کند. الان هم یکی از آن دفعات است. بالاخره، واژه‌ای بزرگ و انتزاعی مثل «حقیقت» در متن یک بحران فرهنگی قرار گرفت و می‌توان از فیلسوفان خواست تا آن را تفسیر کنند. اما شاید کاری از فلاسفه برنیاید، چون مسئلۀ حقیقت برای فلاسفه، با کاربردِ تحریف‌آمیزِ آن برای عده‌ای از مردمِ دنیا فرق دارد. تحریفِ حقیقت توسط مردم را نمی‌توان بلافاصله با یک تئوری جدید فیصله داد.

«آرمان‌شهر» ایدهٔ خطرناکی است: باید به دنبال «واقع‌شهر» بود

آرمان‌شهر یا یوتوپیا، چشم‌اندازی آرمانی از یک جامعۀ کامل است، و آرمان‌شهرگرایی هم یعنی عمل‌کردن به این آرمان. مشکل هم از همین‌جا شروع می‌شود. سال ۱۵۱۶، توماس مور [سیاست‌مدار انگلیسی] کتابی موسوم به یوتوپیا منتشر کرد و برای ابداعِ این اسم هم دلیل خوبی داشت. یوتوپیا در لغت یعنی «ناکجاآباد،» چون وقتی آدم‌هایی که خودشان کامل نیستند، دنبالِ کمال‌جوییِ شخصی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی می‌روند، درعمل شکست می‌خورند. برای همین نقطۀ مقابلِ یوتوپیا را دیستوپیا یا ویران‌شهر می‌نامند.

هوش عاطفی چگونه به خودشناسی کمک‌ می‌کند؟

همه‌ی ما به‌طور شگفت‌انگیزی بلدیم چگونه به زندگی فردی خویش گند بزنیم. گاهی به انتخاب‌های نادرستی دست می‌زنیم که احوال‌ ما را آشفته، پر اضطراب، استرسی و رنگ زندگی‌مان را سیاه می‌کند. و ما را به مرده‌های متحرکی بدل می‌کند که جز خودخوری، عذاب کشیدن و رنجاندن اطرافیان کاری ندارند. مثل انتخاب نادرست رشته دانشگاهی، شغل اشتباه، مصاحبت و همنشینی با افراد ناصالح و از همه مهم‌تر انتخاب همسفر زندگی نامناسب که باید تا آخر عمر با او یکجا عذاب بکشیم.

معنای زندگی از دیدِ یک روان‌شناس

جستجوی معنای زندگی، چالشی آشنا برای بسیاری از ماست. برخی دانشمندان و فیلسوفانِ مادی‌گرا این‌کار را جستجویی عبث می‌دانند. مثلا ریچارد داوکینز ‌ـــ‌ یکی از معروف‌ترین خداناباوران ‌ـــ‌ می‌گوید انسان‌ها فقط «ماشین‌های زندۀ مصرف‌کننده» هستند که تنها هدف‌شان، بقا و تکثیرِ ژنتیک است.

چه‌طور فارابی با الهام از افلاطون، سانسور را در اسلام توجیه کرد؟

میراث واقعیِ فارابی، توجیهِ سیاسیِ او برای کنترل بیانِ خلاقانه در جهان اسلام است. درواقع اواخر قرن هفتمِ میلادی یعنی حدود دو قرن قبل از فارابی، خلیفه عبدالملک یکی از خلفای اُموی (اولیه سلسۀ پادشاهیِ مسلمان)، پروژۀ تمثال‌شکنی را آغاز کرده بود و فارابی بعدها آن را به کمال رساند. تمثال‌شکنی باوری در ادیان ابراهیمی و بخصوص در اسلام است که بیان و یا تمثیل هنری طبیعت و ماورای آن، چه از طریق نقاشی و چه با واژگان، مخالف است و آن را گناه می‌شمارد. کشیدن تصویری که از خدا یا پیامبر نمایندگی کند، نه تنها گناه است بلکه در قوانین شرعی یک جرم به حساب می‌آید.

چرا بیشتر مردهای بی‌کفایت به رهبری می‌رسند؟ چه می‌توان کرد؟

آیا شده تابه‌حال با افرادی کار کنید که آنقدر که فکر می‌کنند قابل نیستند؟ این مسئله برای بیشترِ ماها امر تازه‌ای نیست، اما آمارها به ما می‌گویند که این افراد احتمالا بیشتر مرد هستند تا زن. درست است ‌ـــ‌ مردان معمولا بیشتر از زنان دربارۀ توانایی‌های خودشان اغفال می‌شوند. جالب است که همین مردان معمولا شانسِ موفقیتِ بیشتری در حرفۀ خودشان دارند. چون یکی از بهترین راه‌ها برای فریفتنِ دیگران این است که اول خودتان را گول بزنید.