ادبیات، فلسفه، سیاست

Day: مرداد ۳۱, ۱۳۹۹

فرحناز فروتن سه ساله بود که طالبان به کابل رسید. سال 1996 بود. فروتن می‌گوید، «یادم می‌آید که روزی برفی بود، در دامن مادرم نشسته بودم، داخل مینی‌بوس، و او داشت گریه می‌کرد. نمی‌فهمیدم چرا گریه می‌کند.» این همان روزی بود که خانواده‌اش پناهنده شدند.
مثل همیشه در جایم مچاله شدم. پتو را رویم کشیدم. کاش لحظه‌ای آرام بگیرد. صدایش را کلفت می‌کرد و می‌گفت:«نه.. نه.. ببینید.. به نظر من شما دارید… اشتباه می‌کنید… »