ب، میم، ب آستین لباسم را روی صورتش میکشم، پاک نمیشود. نوک آستین را در دهانم میگذارم تا خیس شود، دوباره میکشم، لکهی خون پاک میشود. موهایش ژولیده بود، میخندید، تنها شباهتمان لباسهای رنگ و رو رفته و کهنه بود…