رفتنی هاتف توی دستشویی روی دو پا نشسته بود و زور میزد، که یکهو نگاهش کنج سه گوش کنار در افتاد، عنکبوت ریزی با سرعت از تار تنیدهاش پایین آمد و روی سوسکی دو سه بار ضربه زد. سوسک با تمام دست و پاهایش به پشت غلتید…