رینا ژوئن پارسال مرد. از آن وقت به بعد عملا خانهنشین شدم. خیلی وقت پیش از اینکه ویروس کرونا خانهنشینی را عام کند. هر دو نفر، ازدواج دوممان بود. نمیگویم همه چیز گل و بلبل بود، اما این ازدواج برای هر کدام از ما آدمی را داد که صبحها با او از خواب بیدار شویم و شبها را با او بگذرانیم. رینا بیشتر از بیست سال پیش وقتی دختر و پسرش هنوز نوجوان بودند، طلاق گرفته بود و چه طلاق بدی. از اینکه بگوید رسیدن کار به طلاق، بیشتر تقصیر خودش بوده، ابایی نداشت. اعتراف میکرد که برای همسر و مادر بودن ساخته نشده بود. بچهها هم همین نظر را داشتند و وقتی مادرشان چند سال بعد از طلاق آمد که با من زندگی کند، آنها هم پی زندگی خودشان رفتند.