درخت آلبالو هوا آنقدر گرم بود که تحمّل نگه داشتن لباسهایم را هم نداشتم. بابا میخواند برایم مثل همیشه که «دختر من زیر درخت آلبالو گم شده.. خبر داری؟؟ نوچ نوچ...