مُدلِ مِصری تالی خاله الهه روی صندلی دایرهای قرمز، از خستگی کُندیِ کار، هی سرش را تکانتکان میداده طوریکه میدانِ دیدِ چشمهای ضعیفشدهی آقاموسای طوماری که پنجاه را رد کرده است و در مرز شصت است را، تیره و تنگ و تار میکرده.