ادبیات، فلسفه، سیاست

برچسپ‌ها: آرش خالدیان

Photo
«خدانگهدار...» «به سلامت...بازم تشریف بیارین» صداهای زنانه و مردانه در هم می‌پیچید. خداحافظی‌های پی در پی پشت سر زن و مرد شنیده می‌شد. زن برای آخرین بار رویش را به طرف آنها برگرداند و جوابشان را داد. مرد بدون آنکه به پشت سرش نگاهی بیندازد، جلوتر از زن راه می‌رفت. لبخند به آرامی از صورت مرد محو می‌شد و جای خود را به اخمی عمیق می‌داد. زن قدمش‌هایش را سریع‌تر کرد تا فاصله‌اش را با او کم‌تر کند. نور چراغ خانه‌ای که دیگر صدای خداحافظی از آن شنیده نمی‌شد، دور و دورتر می‌شد. زن به دنبال مرد به کوچه‌ی دیگری وارد شد.