«کتاب غبار» روایتیست از تقابل همیشگی بین «زیستن آگاهانه» و «انقیاد ذهن». یادآور این نکته که هنوز هم ادبیات میتواند محل بازاندیشی دربارهٔ جهان و خویشتن باشد؛ بهویژه وقتی خطر فراموشی، بیش از هر زمان دیگری تهدیدمان میکند…
یکی از نکات برجستهٔ کتاب، فاصله گرفتن آن از نقدهای کلاسیک چپگرایانه به لیبرتارینیسم است. در تحلیلهای سنتی، این مکتب فکری معمولاً بهعنوان پروژهای یوتوپیایی و ناکارآمد در برابر عدالت اجتماعی نقد میشد…