ده لو خشگله
بیست و نه سال بعد از روزی که فهمید به پایان خط رسیده است، هنوز خودکشی نکرده بود. روی کاناپهی جلوی تلویزیون دراز کشیده بود، با موهای بیرون زدهی شکمش از لبهی زیرپوشبازی میکرد و چیپس کم نمک میخورد. بعد ازظهر جشن تولد دخترشان بود و زنش داشت توی آشپزخانه سالاد اولویه درست میکرد. یکی از شبکههای منفی شانزده فیلم وحشتناکی نشان میداد. دست وپای مرد لختی را بسته و در اتاقی نیمه تاریک از سقف آویزان کرده بودند.