در دنیای رئالیسم جادویی، چیزی پیشپاافتاده به پدیدهای خارقالعاده تبدیل میشود و بالعکس، امری جادویی تبدیل به سادهترین چیز میشود؛ زندگیِ روزانه در اینگونه داستانها و کتابها جادویی میشود…
شبهایی که اینجا بودی، دلم را به گفتن داستانهایت، پر میکردی. حرارت تنت را در نیم قدمیام حس میکردم، صدای نفسهایت از کنار گوشم عبور میکرد و بر موهایم مینشست، ابروهایت را به موی پیشانیات میزدی…