چقدر مردم عادی وقتی میگویند زندگی یک فیلسوف به مردن میماند، راست میگویند. مرگ، جدایی میان جسم و روح، برای افلاطون دلپذیر بود؛ او به گونهای عاشق مرگ بود، زیرا جسم با همهی نیازهایش موجب وقفه در کاوشهای روحانی میشود.
یک هفتهی تمام وقت و بیوقت باران میبارید، زمین خیس بود و آسمان تاریک. باران تمام فصل چیزی نبود که مردم این ورها با آن اخت باشند و به آسانی سر سازگاری با آن پیدا کنند.