ادبیات، فلسفه، سیاست

Day: اسفند ۱۹, ۱۳۹۹

آن عروسی لعنتی 2
چشمانش را باز کرد و نگاه پژمرده‌اش را به سوی ساعت روی دیوار چرخاند. انگار چیزی یادش آمد، مثل اسپند روی آتش شده بود. لحظه‌ای ذهنش جرقه زد، اصلاً بهتر بود همین امروز کار را تمام می‌کرد…