Day: بهمن ۳۰, ۱۳۹۹

اشک‌هایش را با پشتِ دستش پاک می‌کند و به ساعت نگاه می‌کند؛ چیزی به آمدنِ احمد نمانده. می‌خواهد بی‌فوتِ وقت و تا زبانش به این حرف‌ها می‌چرخد، به احمد بگوید که قصد دارد ترکش کند و برود…