بیرون که میرفت در را قفل نکرده بود ولی کلید را دو دور چرخاند تا در باز شد. زن جلوی آینه جاکفشی ایستاده بود و موهای جوگندمیاش را مرتب میکرد. باریکه آفتابی که به دستش میتابید تصویری از تحرکی مغشوش روی دیوار میانداخت. بدون اینکه چشمش را از آینه بردارد شالش را از دور گردنش باز کرد و کنار پالتویش آویزان کرد.