با خودم میگویم امکان ندارد در آمریکا بروم دکتر. این فکر را باید از کلهام خارج کنم. سرم را از زیر پتو بیرون میآورم تا خنکای نسیم ماه مارچ به صورتم بخورد. لرزم میگیرد و دوباره میروم زیر پتو تا لابه لای رطوبت و بخار دستگاه بوخور، نفس بکشم. چندبار سرفه میکنم و با خودم فکر میکنم حتی اگر یک درصد هم قرار باشد به دکتر بروم کجا را بلدم؟ تازه شش ماه، بیشتر نیست که به آمریکا آمدهام.