در سه سال اول دهه پنجاه میلادی، «گی دوبور» در کانون اهمیت جماعت جوانی قرار داشت که سمت و سوی برخی از گروههای آوانگارد اوایل قرن را دنبال میکرد. دوبور خیلی زود توانسته بود در میان این جوانان خودش را جا کند: چون هم خوب حرف میزد و هم زیاد بنگ میکشید. لباسهای جالبی هم میپوشید. ژولیده مثل یک چپ آنارشیست بیخانمان که چشم پدر ومادر پولدارش را به در خشکانده و گاهی هم به شکل از مُد افتادهای آراسته شبیه یک عرب مهاجر که خیال میکند اگر خوب لباس بپوشد فرانسویهای اصیل فرانسوی نبودنش را میبخشند او را در صدها سال تاریخ تکبر فرانسوی شریک میکنند.