زن گلفروشی که اتفاقا یک گلدان شمعدانی هم از او خریده بودیم در یک سمتم بود و در سمت دیگرم قفسهای مرغ و خروسها بود که روی هم سوار شده بودند ؛ مردی مُسن با سیگاری گوشه لَب که فروشنده آنها بود در طرف دیگر قفسها روی چهارپایه اش نشسته بود و پاهای مرغی را میبست تا تحویل مشتری بدهد.