وقتی که فیل از فیلخانه شهرمان غیب شد، قضیه را در روزنامه خواندم. آن روز صبح ساعت کوکیام مرا مثل همیشه در ساعت شش و سیزده دقیقه بیدار کرد. رفتم به آشپزخانه، برای خودم قهوه و نان برشته درست کردم، رادیو را روشن کردم، روزنامه را روی میز آشپزخانه پهن کردم و در حالی که آن میخواندم به خوردن نان و نوشیدن قهوهام ادامه دادم.