در حمام را از داخل قفل میکند. صدای شیر آب میآید. پالتو را آویزان میکنم و به اتاق خواب میروم. چمدانم را از زیر تخت بیرون میکشم. صندوقم را در میآورم و تارهای شرابی را میگذارم کنار چیزهای دیگر. تار موها از همه بیشتر است. صدایی میآید. چراغی زیر تخت روشن و خاموش میشود. دست میاندازم بیرون میآورمش. گوشی موبایل است اما گوشی فریبرز نیست. چراغش روشن میشود و نام حمیرا میافتد و باز خاموش میشود. دستم میلرزد. گوشی میافتد. هنوز از حمام صدای آب میآید. گوشی را بر میدارم. فقط شمارهی حمیرا در حافظهاش است. یادداشتش میکنم. گوشی را سر جاش میگذارم و چمدان را هل میدهم زیر تخت.