چه چیزی باعث میشود در برهههای حساس زندگی از هر تلاشی برای نیل به هدفی مهم و تعیینکننده باز بمانیم؟ چهچیزی ما را در بزنگاه حرکت و تصمیم فلج میسازد؟ آن هم درست زمانی که هدف و مسیر را بارها با دقتی وسواسگونه سنجیدهایم؟
ساختار رویا در «پزشک دهکده» طوریست که هنگام خواندن آن، به سادگی و از همان پاراگرافهای اول بدون آنکه اتفاق خارق العادهای افتاده باشد و صرفا با نگاهی به فرم روایت، متوجه میشویم که با یک رویا سر و کار داریم.