بسیارانی، ایران را جامعهای موزاییکی و متشکل از اقوام، فرهنگها و زبانهای مختلف معرفی کردهاند و همین ویژگی را هم علت و هم معلول پدیده «ایران» دانستهاند. این تعریف از ایران، تعریفی ناقص، گمراه کننده و غیرعلمی و تا حدود بسیاری احساساتی است. چنین تعریفی از ایران، در درجه اول، واکنشی انفعالی به پرسشی جدی است: اگر ایران متشکل از از اقوام، فرهنگها و زبانهای متفاوت است، نقش و جایگاه آنان در ایران چیست و کجاست؟