شب میهمانی کلانـی داشـتند. همـهی مردهـای شـهر خبـر بودند. پیشواز پامیرجان بود. مردم خودشان میآمدند. چه بهتر که محترمانه خبر میشدند و نان هم مـیخوردنـد. همسـایههـا همه جمع میشدند و دیگهای بزرگ مسـی را روی اجـاقهـا میگذاشتند و در حالیکـه دود و بخـار بـه هـوا مـیرفـت، بـا کفگیرهای نو غذاها را شور میدادند.