Tag: ادبیات بریتانیا

در این‌که زنش را دوست دارد، شکی نیست. تمام روز در محل کار برای دیدنش لحظه شماری می‌کند. در قطار، به سمت خانه، همین طور که کتاب می‌خواند و گاه نگاهش به ایستگاه‌های بین راه، ساخت و ساز در زمین‌های ارزانقیمت، زمین‌های حفرشده در عملیات استخراج معدن، و دودهای ستونی کارخانه‌ها می‌افتد؛ در ذهن، لباس او را به تصویر می‌کشد که هنگام راه رفتن در اتاق خواب از شانه‌هایش به پایین می‌لغزد.