ادبیات، فلسفه، سیاست

Tag: یوکیو میشیما

Haruki Murakami
موراکامی با کاوش تاریخ، مخاطب خود را به اندیشه وامی‌دارد. ظاهرا او در دنیایی موازی چیزهایی را می‌بیند که بسیاری از مردم نمی‌بینند. اما کاوش حافظهٔ تاریخی مردم چشم آن‌ها را به واقعیات انکارناپذیر باز خواهد کرد…
شوهر جوان «ساتوکو» همیشه‌ی خدا مشغول است. امشب هم فقط تا ساعت ده با همسرش ماند، دوباره پشت فرمان موتر نشست، به او شب بخیری گفت و به ملاقات بعدی رفت. شوهر ساتوکو هنرپیشه‌ی سینماست. بخواهی نخواهی، ساتوکو ناگزیر است این ملاقات‌های کاری شبانه‌ی شوهر را که همیشه تنها می‌رود، تحمل کند. مدتهاست عادت کرده شب‌ها به تنهایی تکسی شکار کند و به خانه‌اش در منطقه «اوسی‌هوما» برگردد. در خانه، کودک دوساله‌اش چشم به راهش است.
ساتوکو از این متعجب نشد که شوهرش با چه راحتی، درست مثل یک غیبت معمولی، در مورد صحنه‌ی وحشتناکی که دیشب در خانه‌ی شان اتفاق افتاده بود، صحبت می‌کرد. فقط برای لحظه‌ای چشم‌هایش را بست تا این طوری صحنه‌ی آن زایمانِ روح آزار از پیش چشم‌هایش دور شود. یگانه چیزی که در ذهنش جلوه می‌یافت، نوزادی بود که او را لای چند برگ روزنامه‌ی خون‌آلود، میان توده‌ی انباشته‌ی روزنامه‌ها، پیچانده بودند و بر فرش رها کرده بودند. شوهر این چیزها را ندیده بود.