چه کسی ریشِ سلمانی را میتراشد؟ در باز شد و زنگولهی بالای در، دیلینگی صدا کرد. موسیو، مجبور شد در رو هُل بده تا کُپّهی موها، کنار بره. اوستا، با خوشرویی، به استقبالِ موسیو پِرِه رفت. موسیو، نشست و کُت و کُلاهش رو در آورد. منم اون پشت…