انتظار چند دقیقهای میشد که پیرمرد روی صندلی چوبی قدیمی خوابش برده بود. حرکت کوچکی در خواب تکانی شدید به صندلی زهوار در رفته داد و او را بیدار کرد. سرش را به سمت پایههای صندلی پایین آورد، نگاهی به آنها کرد…